کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سلب مالکیت کردن از پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
پیروزه سلب
لغتنامه دهخدا
پیروزه سلب . [ زَ / زِ س َ ل َ ] (ص مرکب ) دارای پوششی برنگ فیروزه : تا عرض دهد لشکر پیروزه سلب رابر پشته و بالای زمین راجل و راکب .سوزنی .
-
فیروزه سلب
لغتنامه دهخدا
فیروزه سلب . [ زَ / زِ س َ ل َ ] (ص مرکب ) پیروزه سلب . (فرهنگ فارسی معین ). دارای پوشش فیروزه ای . دارای جامه ٔ آبی یا کبود یا سبز : تا عرض دهد لشکر فیروزه سلب رابر پشته و بالای زمین راجل و راکب .سوزنی .
-
جستوجو در متن
-
مالکیت
لغتنامه دهخدا
مالکیت . [ ل ِ کی ی َ ] (ع مص جعلی ، اِمص ) مالک بودن . مالکی . و رجوع به مالک شود. || (اصطلاح حقوقی ) حقی است که انسان نسبت به شی ٔ دارد و می تواند هر گونه تصرفی در آن بکندبجز آنچه که مورد استثنای قانون است . (فرهنگ فارسی معین ). حق استعمال و بهره ب...
-
تملیک
لغتنامه دهخدا
تملیک . [ ت َ ] (ع مص ) مالک گردانیدن کسی را بر مالی یاچیزی . (غیاث اللغات ) (از اقرب الموارد). ملک گردانیدن چیزی ، کسی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || پادشاه گردانیدن . (تاج المصادر بیهقی ). پادشاه کردن . || خمیر نیکو و سخت ساختن . ...
-
صادر کردن
لغتنامه دهخدا
صادر کردن . [ دِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) در اصطلاح بازرگانان ، محصول کشوری را به کشورهای دیگر فرستادن . رجوع به صادرات شود. || انجام دادن تشریفات صدور شناسنامه (سجل ) یا ورقه ٔ مالکیت و سند و امثال آن .
-
غوزولو
لغتنامه دهخدا
غوزولو. (ص مرکب ) در تداول عامه ، بمعنی کوتاه و غوزدار. غوزی . قوزدار. ظاهراً ترکیبی است از: غوز + لو، پسوند مالکیت در ترکی : پیر غوزولو.
-
خسته نمودن
لغتنامه دهخدا
خسته نمودن . [ خ َ ت َ / ت ِ ن ُ / ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) مجروح کردن . زخمی کردن . زخم زدن : جراحتدار کردن . || وامانده کردن . مانده کردن . در تعب انداختن . سلب قدرت از انجام امری از آدمی کردن بر اثر پایان بردن نیروی او. || آزرده کردن . دلتنگ کردن...
-
مجرد کردن
لغتنامه دهخدا
مجرد کردن . [ م ُ ج َرْ رَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) برهنه کردن . عریان کردن . معری کردن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به مجرد شود. || تنها کردن . جدا ساختن . منفرد ساختن .- خود را از خود مجرد کردن ؛ سلب اراده از خود کردن . از حب ذات و هوای نفس رس...
-
شاملات
لغتنامه دهخدا
شاملات . [ م ِ ] (اِ) چیزهائی که در برمیگیرد. مشمولات . || جزئی از موضوع مشمول . || املاک غیرمفروز. املاک تقسیم نشده . || مال مورد شرکت که مالکیت آن مشمول چند شخص باشد. || زمینی که از طرف عموم نگاهداری شود. (اشتنگاس ). شاملات ظاهراً جمع شامل است اما ...
-
ایتگینی
لغتنامه دهخدا
ایتگینی . (حامص ) خانه داری . (رشیدی ). خانه داری و صاحبی و خداوندی خانه . (برهان ) (آنندراج ). در فرهنگ دساتیر (ص 234) ایتگینی بر وزن پیش بینی ، خانه داری . (از حاشیه ٔ برهان چ معین ). || مالکیت و تصرف و تملک حقیقی . (ناظم الاطباء).
-
تعلقه
لغتنامه دهخدا
تعلقه . [ ت َ ع َل ْ ل ُ ق َ ] (از عربی ، اِ) خویشی و قرابت و ارتباط و اتصال . || مالکیت و تصرف زمین و یا ملک . || حق زحمت و اجرت . (ناظم الاطباء). و رجوع به تعلق و دیگر ترکیبهای آن شود.
-
جان خواستن
لغتنامه دهخدا
جان خواستن . [خوا / خا ت َ ] (مص مرکب ) جان سلب کردن : غمت هر لحظه جانی خواهد از من چه انصاف است چندین جان که دارد. بدرچاچی (از ارمغان آصفی ).رجوع به جان خواه شود.
-
موضوع کردن
لغتنامه دهخدا
موضوع کردن . [ م َ ک َ دَ ](مص مرکب ) کم کردن . وضع کردن . کسر کردن . در کردن . منها کردن : طلب خود را از دریافتی من موضوع کرد، یعنی منها کرد و برداشت و کم کرد. (از یادداشت مؤلف ).- موضوع کردن از ؛ افکندن از. بیرون کردن از. کم کردن از. جدا کردن از. ...
-
تملک
لغتنامه دهخدا
تملک . [ ت َ م َل ْ ل ُ ] (ع مص ) پادشاه شدن . (تاج المصادر بیهقی ). پادشاه شدن بر قوم و در اللسان : تملکه ُ؛ ای ملکه قهراً. (از اقرب الموارد). || خداوند شدن . (تاج المصادر بیهقی ). خداوند چیزی شدن . (آنندراج ). به قهر ملک گردانیدن چیزی را. (منتهی ال...