کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سلاک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سلاک
لغتنامه دهخدا
سلاک . [ ] (اِخ ) طایفه ای از طوایف ترکمن مرکب از دویست خانوار که در شمال غربی فندرسک مسکن دارند. (جغرافیای سیاسی کیهان ص 102).
-
سلاک
لغتنامه دهخدا
سلاک . [ س َ ] (اِ) شوشه ٔ زر و سیم که گداخته باشد و در ناوچه ٔ آهنی ریزند. (برهان ) (آنندراج ). شوشه ٔ طلا و نقره . (ناظم الاطباء) (غیاث ). || کرایه . (برهان ) (آنندراج ). کرایه و اجاره . (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
تبند
لغتنامه دهخدا
تبند. [ ت َ ب َ ] (اِ) مکر و حیله . (فرهنگ جهانگیری ) (برهان ) (لسان العجم شعوری ج 1 ورق 274 ب ). تَرب . (شرفنامه ٔ منیری ). فریب و حیله و مکر. (ناظم الاطباء). ترفند. (لسان العجم ایضاً). || (نف ) مکار و محیل را گویند. (فرهنگ جهانگیری ) (برهان ) (فرهن...