کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سلابور پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سلابور
لغتنامه دهخدا
سلابور. [ ] (اِخ ) شهر بزرگی است [ به هندوستان ] با بازارها و بازرگانان و خواسته ها، پادشائی از آن رای قندج است . و درمهای ایشان گوناگون است که داد و ستدشان بر اوست چون باراده و ناخوار و شبانی و کبهمره و کیموان و کوده و هریکی را وزنی دیگر است . و اند...
-
جستوجو در متن
-
باراده
لغتنامه دهخدا
باراده . [ ] (اِ) نام درمی بوده است در سلابور هند. (حدود العالم ).
-
کیموان
لغتنامه دهخدا
کیموان . (اِ) نام گونه ای درم بوده است در سلابور. (از حدود العالم ، ازیادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به کیموار شود.
-
کوره
لغتنامه دهخدا
کوره . [ ] (اِ) به نقل حدودالعالم از مسکوکاتی بوده است که در سلابور از شهرهای هندوستان رایج بوده است . (از حدود العالم چ دانشگاه ص 70).
-
کبهره
لغتنامه دهخدا
کبهره . [ ک ُ ب َ رَ ] (اِ) نام گونه یی درم بوده است در سلابور هند. (از حدودالعالم ). رجوع به حدود العالم چ ستوده ص 70 شود.
-
شبانی
لغتنامه دهخدا
شبانی . [ ش َ ] (اِ)یک قسم پولی که وزن آن هفت درم است . (ناظم الاطباء).نام گونه ای درمی بوده است در سلابور هند. (حدود العالم ). و ظاهراً مصحف شیانی است . رجوع به شیانی شود.
-
ناخوار
لغتنامه دهخدا
ناخوار. [ خوا / خا ] (ص مرکب ) درشت . خشن . زمخت . صعب . مشکل . عسیر. دشوار. دشخوار. معسور. ناهموار. ناهنجار. غلیظ. غلاظ.عنیف . منکر. (یادداشت مؤلف ). || جعد. آشفته . وژگال . (یادداشت مؤلف ). || (اِ) نام گونه ای درم بوده است در سلابور هند. (حدودالع...
-
پانیذ
لغتنامه دهخدا
پانیذ. (اِ) پانید. شکرقلم . نوعی ازحلوا. و فانیذ معرب آن است . (برهان ). رجوع به بانیذشود. فانیذ : و [ اندر سلابور هندوستان ] شکر و انگبین و پانیذ و جوز هندی ... سخت بسیار است . (حدود العالم ). و از این ناحیت [ سند ] پوست و چرم و ابانکها سرخ و نعلین ...
-
برهمن
لغتنامه دهخدا
برهمن . [ ب َ رَ م َ / ب َ هََ م َ ] (ص ، اِ) در سانسکریت به معنی مطلق پیشوایان روحانی ، یکی از سه طبقه ٔ مردم در آیین برهمایی . (حاشیه ٔ معین بر برهان قاطع). بت پرست و زناربند، و حکما و دانشمندان و پیر و مرشد بت پرستان و هندوان و آتش پرستان . و اصیل...