کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سكنى گزید در پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
سکنی کردن
لغتنامه دهخدا
سکنی کردن . [ س ُ نا ک َ دَ ] (مص مرکب ) مسکن کردن . جای گرفتن . (فرهنگ فارسی معین ).
-
سکنی گزیدن
لغتنامه دهخدا
سکنی گزیدن . [ س ُ نا گ ُ دَ ] (مص مرکب ) سکنی کردن . (از فرهنگ فارسی معین ).
-
جستوجو در متن
-
یوسف
لغتنامه دهخدا
یوسف . [ س ُ ] (اِخ ) ابن حسین کردی شافعی ، معروف به کردی . فقیه بود و در دمشق سکنی گزید و در همانجا به سال 804 هَ . ق . درگذشت . از آثار اوست : المسح علی الجوربین مطلقاً. (از اعلام زرکلی ).
-
یزدادی
لغتنامه دهخدا
یزدادی . [ ی َ ] (اِخ ) علی بن محمدبن احمد... ابن یزداد رازی یزدادی ، او پسر ابوعبداﷲ خازن است و در بخارا سکنی گزید و بعد به سمرقند رفت و در آنجا درگذشت . یزدادی از ابوعبیدالقاسم و ابوعبداﷲ حسین محاملی و جز آن دو روایت کرد. (از لباب الانساب ).
-
عقرقوفی
لغتنامه دهخدا
عقرقوفی . [ ع َ ق َ ] (ص نسبی ) منسوب به عقرقوف که قریه ای است قدیمی در بغداد. سعدبن زیدبن ودیعةبن عمروبن قیس انصاری خزرجی عقرقوفی بدین نسبت شهرت دارد. وی در عصر خلیفه ٔ دوم به عراق وارد شد و در عقرقوف سکنی گزید. (از اللباب فی تهذیب الانساب ).
-
یساری
لغتنامه دهخدا
یساری . [ ی َ ] (اِخ ) سلیمان بن محمدبن عبداﷲبن یسار اسلمی یساری مدنی جاری ، در جار سکنی گزید و از عبداﷲبن زیدبن اسلم و مالک بن انس و ابی ذئب و جز آنان روایت دارد. او راستگو بود. (از لباب الانساب ).
-
دیر سابر
لغتنامه دهخدا
دیر سابر. [ دَ رِ ب ُ] (اِخ ) از نواحی دمشق است که در آن عمربن محمدبن عبداﷲبن زیدبن معاویةبن ابی سفیان اموی که او را ابن ابوالفجار می نامیدند سکنی گزید. (از معجم البلدان ).
-
شیبان
لغتنامه دهخدا
شیبان . [ ش َ ] (اِخ ) ابن عبدالرحمن التمیم (متوفی 164 هَ . ق .) مؤدب ، از رجال حدیث و عربیت ، در بصره بدنیا آمد و در کوفه سکنی گزید و در بغداد درگذشت . او راست «کتاب » در حدیث . (از اعلام زرکلی چ 2 ج 3 ص 263).
-
یشکری
لغتنامه دهخدا
یشکری . [ ی َ ک ُ ری ی ] (اِخ ) ورقأبن عمربن کلیب یشکری و گفته اند شیبانی ، اصل او از خوارزم و یا از مرو و یا از کوفه بود. در مدائن سکنی گزید و در آنجا از عمروبن دینار و جز وی روایت کرد و شعبه و ابن المبارک و دیگران از او روایت دارند. وی در حدیث ضعی...
-
ربیعةبن زرارة
لغتنامه دهخدا
ربیعةبن زرارة. [ رَ ع َ ت ِ ن ِ زَ رَ ] (اِخ ) عتکی ، مکنی به ابوالحلال ... بنابه نوشته ٔ ابن جارود جاهلیت را درک کرد و سپس در بصره سکنی گزید. احمد در کتاب زهد به واسطه ای از وی روایت دارد. او در یکصدوبیست سالگی درگذشت . (از الاصابة ج 1 قسم سوم ).
-
خاوری هروی
لغتنامه دهخدا
خاوری هروی .[ وَ ی ِ هََ رَ ] (اِخ ) نام وی میرزا محمد باقر است و پس از فتح هرات بطهران آمد و در تهران سکنی گزید در کتاب مدایح المعتمدی فضل او ستوده شده و قصاید چندی نیز از او آمده است . سبکش در شعر خراسانی قدیم است . (از الذریعه الی تصانیف الشیعه قس...
-
یزید
لغتنامه دهخدا
یزید. [ ی َ ] (اِخ ) ابن عبید سلمی سعدی ، معروف و مکنی به ابووجزة، شاعر و محدث و مقری و از تابعان بود. اصل وی از بنی سلیم بود ودر مدینه سکنی گزید و به سال 130 هَ . ق . در همانجادرگذشت . (از اعلام زرکلی ). و رجوع به ابووجزة شود.
-
خریبی
لغتنامه دهخدا
خریبی . [ خ ُ رَ ] (اِخ ) عبداﷲبن داود خریبی همدانی ، مکنی به ابوعبدالرحمن . از کوفه بود ولی در خریبه بصره منزل گزید (بنابر قول ابوحاتم ). او از اعمش و سلمةبن نبیطبن شریط روایت کرد و از او عبدالاعلی بن حماد و اهل عراق و بسال 211 هَ . ق . درگذشت . ابو...
-
یزدادی
لغتنامه دهخدا
یزدادی . [ ی َ ] (اِخ ) محمدبن عبداﷲبن یزداد... رازی یزدادی ، مکنی به ابوبکر و معروف به ابن الخباز، در بخارا سکنی گزید و در همانجا به سال 353 هَ . ق . درگذشت . از ابراهیم بن یوسف هسنجانی و احمدبن حسن صوفی و محمدبن جریر طبری و جز آنان حدیث شنید. (از ل...