کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سقمونیا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سقمونیا
لغتنامه دهخدا
سقمونیا. [ س َ ] (معرب ، اِ) یونانی «اسکامونیا» و «اسکامونیا» لاتینی «اسکامونیا» انگلیسی «اسکامونی » «فرهنگ لاتینی کاسل »، فرانسوی «اسکامونه » . (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). به لغت یونانی دوایی است که محموده میگویند و آن عصاره ای باشد بغایت تلخ و...
-
سقمونیا
لغتنامه دهخدا
سقمونیا. [ س ُ ] (معرب ، اِ) صابون است به لغت یونانی . (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
اشقمونیا
لغتنامه دهخدا
اشقمونیا. [ اِ ق َ ] (معرب ، اِ) سقمونیا. محمودة. (دزی ج 1 ص 25). رجوع به سقمونیا شود.
-
انطاکی
لغتنامه دهخدا
انطاکی . [ اَ ] (ص نسبی ) منسوب به انطاکیه . اهل انطاکیه . رجوع به انطاکیه شود. || (اِ) سقمونیا. محموده . (یادداشت مؤلف ) (از شعوری ج 1 ورق 132). و رجوع به سقمونیا شود.
-
سوقم
لغتنامه دهخدا
سوقم . [ س َ ق َ ](ع اِ) نوعی از درختان بزرگ . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || درخت سقمونیا. (ناظم الاطباء).
-
سه سو
لغتنامه دهخدا
سه سو. [ س ِ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) مثلث . (التفیهم ) (دانشنامه ٔ علایی ): و برگ او [ برگ نبات سقمونیا] سه سو است همچون برگ لبلاب . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ).
-
حب قوقایا
لغتنامه دهخدا
حب قوقایا. [ ح َب ْب ِ ] (اِ مرکب ) یا حب القوقایا. حب جالینوس . صاحب تحفه گوید: حب قوقایا خلطهای غلیظ لزج را دفع کند و صداع و سدر و دوار را نفع دهد. صفت آن : صبر سقوطری و عصاره ٔ افسنتین یا برگ او و مصطکی از هر یک دو درم ، سقمونیا و تخم حنظل از هر ی...
-
تجربی
لغتنامه دهخدا
تجربی . [ ت َ رِ / رُ ] (ص نسبی ) آزمایشی . منسوب به تجربه . رجوع به تجربه شود. || (اصطلاح فلسفه ) قضایای تجربی ؛ قضایایی است که عقل بجهت احساس متکرر بدان حکم کند بی آنکه سبب آن را دریابد مانند آنکه سقمونیا مسهل صفراست . (از کشاف اصطلاحات الفنون ).
-
حب غاریقون
لغتنامه دهخدا
حب غاریقون . [ ح َب ْ ب ِ ] (اِ مرکب ) درد مفاصل و استسقاء را مفید بود و فرنکیه و بلخیه را سودمند آید. صفت آن : صبر سقوطری و افتیمون از هر یک شش درم ، غاریقون چهار درم ، سقمونیا یک درم ، ایرسا و انیسون از هر یک دو درم ، همه را کوفته و بیخته به آب خال...
-
حب خیزران
لغتنامه دهخدا
حب خیزران . [ ح َب ْ ب ِ خ َ زَ ] (ع اِ مرکب ) حبی است نافع خنازیر را فیقرا، ایارج ، هر یک سه درم ، نماریقون دودرم ونیم ، انزروت چهاردرم ، تربد هفت درم . جاوشیر یک مثقال ، نوشادر دو مثقال ، سقمونیا یک مثقال ، کوفته و بیخته و به آب بسرشند. مقدار شربت ...
-
محموده
لغتنامه دهخدا
محموده . [ م َ دَ / دِ ] (اِ) سقمونیا. داروئی مسهل . زاخل . عصاره ٔ نباتی پرشیر که شاخهای بسیار از یک بیخ آن می روید و به قدر سه چهار ذرع بر زمین پهن می شود و برگش مثل لبلاب و... گلش سفید است . (از تحفه ٔ حکیم مؤمن ) : و سقم صفراوی نهار را به سقمونی...
-
مشوی
لغتنامه دهخدا
مشوی . [ م َش ْ وی ی ] (ع ص ) بریان کرده . (مهذب الأسماء). بریان . (غیاث ) (آنندراج ). بریان شده و برشته شده . (ناظم الاطباء). سرخ کرده . کباب . کباب کرده . برشته . بوداده . بریان . بریان کرده . بریان شده . حنیذ. کباب شده . (یادداشت مؤلف ) : هلیله ...
-
حب واصلی
لغتنامه دهخدا
حب واصلی . [ ح َب ْ ب ِ ص ِ ] (اِ مرکب ) حبی است نافع خنازیر. معجون از سنبل ، سلیخة، بلسان ، عود بلسان ، اسارون ، دارچینی ، زعفران ، مصطکی ، از هر یک یک مثقال ،صبر سقوطری ، دوازده مثقال . اسطوخودوس ، تخم حنظل از هر یک پنج مثقال ، تربد هشت مثقال ، سقم...
-
حب بنفشه
لغتنامه دهخدا
حب بنفشه . [ ح َب ْ ب ِ ب َ ن َ ش َ/ ش ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رمد و صداع را نفع دهد و درد شقیقه دفع کند. صفت آن : بنفشه دو مثقال ، تربد یک مثقال ، رب سوس و پوست هلیله ٔ زرد و انیسون از هر یک نیم درم ، برگ گلسرخ و سقمونیا از هر یک دانگی ،همه را ...