کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سقف لاجورد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سقف لاجورد
لغتنامه دهخدا
سقف لاجورد. [ س َ ف ِ وَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از آسمان . (آنندراج ) (برهان ).
-
واژههای مشابه
-
سقف مینا
لغتنامه دهخدا
سقف مینا. [ س َ ف ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از آسمان . || درختان بزرگ و سایه دار. (برهان ) (آنندراج ).
-
هفت سقف
لغتنامه دهخدا
هفت سقف . [ هََ س َ ] (ص مرکب ) کنایه از هفت آسمان است . (برهان ) : وین خانه ٔ هفت سقف کرده بر چار خلیفه وقف کرده .نظامی .
-
فیروزه سقف
لغتنامه دهخدا
فیروزه سقف . [ زَ / زِ س َ ] (اِ مرکب ) به معنی فیروزه دریاست که کنایه از آسمان باشد. (برهان ). آسمان . (فرهنگ فارسی معین ). فیروزه ایوان . فیروزه پنگان . فیروزه چرخ . رجوع به این کلمات شود.
-
لاجوردی سقف
لغتنامه دهخدا
لاجوردی سقف . [ لاج ْ / ج َ وَ س َ ] (اِ مرکب ) به معنی لاجوردخم است که کنایه از آسمان باشد. (برهان ).
-
سقف نیم خانه
لغتنامه دهخدا
سقف نیم خانه . [ س َ ف ِ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) کنایه از آسمان . (برهان ) (آنندراج ) (رشیدی ). || گنبد. (شرفنامه ) (برهان ) (آنندراج ).
-
نرگسه ٔ سقف چرخ
لغتنامه دهخدا
نرگسه ٔ سقف چرخ . [ ن َ گ ِ س َ / س ِ ی ِ س َ ف ِ چ َ ] (اِخ ) کنایه از پروین است . (برهان قاطع). رجوع به نرگسه شود.
-
جستوجو در متن
-
لاجورد
لغتنامه دهخدا
لاجورد. [ لاج ْ / ج َ وَ ] (اِ) لاژورد. لازورد. سنگی است کبود که ازآن نگین انگشتر سازند و صلایه کرده به جهت مذهّبان ونقاشان به عمل آورند و تفریح و تقویت کند و بدخشی آن بهتر از دزماری باشد. (برهان ). عوهق . (منتهی الارب ). لاجورد مشهور است و در الوان ...
-
لاجوردینه خم
لغتنامه دهخدا
لاجوردینه خم . [ لاج ْ / ج َ وَ ن َ / ن ِ خ ُ ] (اِ مرکب ) به معنی لاجوردی سقف است که کنایه از آسمان باشد. (برهان ). لاجورد خم .
-
مروق
لغتنامه دهخدا
مروق . [ م ُ رَوْ وِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از مصدر ترویق . رجوع به ترویق شود. صاف کننده . پالاینده . || رواق سازنده یعنی معمار و کسی که پرده بر سقف خانه بندد. (غیاث ) (آنندراج ) : قدرش مروقیست بر این سقف لاجوردفرش رفوگری است بر این فرش باستان .خاقانی .
-
رفوگر
لغتنامه دهخدا
رفوگر. [ رَ / رُ گ َ ] (ص مرکب ) کسی که رفو می نماید. (ناظم الاطباء) (از شعوری ج 2 ورق 6). رفاء. (منتهی الارب ) (یادداشت مؤلف ) (دهار). لاقط. (منتهی الارب ) (یادداشت مؤلف ). همگر. آنکه رفو کند. (یادداشت مؤلف ). کسی که شغلش رفو کردن جامه و پارچه اس...
-
شام غازان
لغتنامه دهخدا
شام غازان .(اِخ ) شنب غازان . شمازان . (تلفظ محلی ). از آثار تاریخی تبریز است بدین توضیح که چون غازان خان دین اسلام پذیرفت ، خواست مانند بزرگان دینی و سلاطین اسلامی برای خود مقبره ای بسازد تا زاهدان و عابدان در آنجا زندگی کنند و او را پس از مرگ به ذک...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن ابی حامد کرمانی ملقب به افضل الدین . هدایت در مجمعالفصحاء (ج 1 ص 94) آرد: از فضلای گرانمایه و مترسلین بلندپایه ٔ عهد خود بوده است . موطنش بر دسیر و کوبنان [ کوه بنان ] و در آنولایت بعلم و فضل و حکمت طبیعی نادره ٔ دوران . د...