کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سفیداج پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سفیداج
لغتنامه دهخدا
سفیداج . [ س َ / س ِ ] (اِ مرکب ) همان سفیدآب است : تا به زرین خشت خورشید سفیداج سحرمیدهد معمار گیتی زیب این نه نردبان .سلمان ساوجی .
-
جستوجو در متن
-
سپتاک
لغتنامه دهخدا
سپتاک . [ س ِ ] (اِ) سفیدآبی که زنان بر روی مالند و نقاشان و مصوران بدان کار کنند. (آنندراج ) (برهان ). سپیدآب . (رشیدی ). سپیده . سفیداج . (شرفنامه ). سپیتاک : ز عکس خون عدو و بیاض دولت توبرد رخ شفق و صبح سرخی و سپتاک . منصور شیرازی (از رشیدی ).رجوع...
-
زرگون
لغتنامه دهخدا
زرگون . [ ز ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) به رنگ زر. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ) (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). ذهبی اللون . زریون . (یادداشت ایضاً). زردفام . طلایی . زریون . (فرهنگ فارسی معین ) : نماز شام پدید آمد آفتاب از دورچو زرگون سپری گشته گرد او پر...