کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سفلگی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سفلگی
لغتنامه دهخدا
سفلگی . [ س ِ ل َ / ل ِ ] (حامص ) خسیسی . مقابل رادی : وگر سفلگی برگزینی و رنج گزینی برین خاک آکنده گنج . فردوسی .چون علم و جهل ودلیری و بددلی و رادی و سفلگی و حلیمی و تندی ... (کشف المحجوب ).هر کرا نعمت و مال آمد و جاه سفلگی رابعهم کلبهم است .خاقانی...
-
جستوجو در متن
-
بی سر و پایی
لغتنامه دهخدا
بی سر و پایی . [ س َ رُ ] (حامص مرکب ) حالت و کیفیت بی سر و پا. || ناتوانی . عجز و درماندگی . (یادداشت مؤلف ). || فقر. || کنایه از فرومایگی ، پستی و دنائت . سفلگی و پستی . (یادداشت مؤلف ) : .... که سخن نگویند الا بسفاهت و نظر نکنند الا بکراهت . فقر...
-
ناکسی
لغتنامه دهخدا
ناکسی . [ ک َ ] (حامص مرکب ) بیقدری . خواری . حقارت . ذلت . پستی . (از ناظم الاطباء). کسی نبودن . بی ارزشی . عدم قابلیت . بی ارجی . هیچکسی : تا ز ریاضت به مقامی رسی کت به کسی درکشد این ناکسی . نظامی .هر کس که به بارگاه سامی نرسداز ناکسی و تباه نامی ن...
-
ناجوانمردی
لغتنامه دهخدا
ناجوانمردی . [ ج َ م َ ] (حامص مرکب ) عمل ناجوانمرد. حالت و چگونگی ناجوانمرد. نامردی . دون همتی . سفلگی . فرومایگی . پستی . بی حمیتی : اگر منوچهر این ناجوانمردی نکند امیرمحمود هشیار و بیدار و گربز و بسیاردان است . (تاریخ بیهقی ).بیوفائی ز ناجوانمردی ...
-
رسم الخط
لغتنامه دهخدا
رسم الخط. [ رَ مُل ْ خ َطط ] (ع اِ مرکب ) طرز نگارش حروف هر یک از خطوط متداول در جهان . املا و طریقه ٔ نوشتن . (ناظم الاطباء). طریقه ٔ نوشتن حروف خط یک زبان . (فرهنگ نظام ). از وقتی که زبان عربی با سپاهیان عرب به ایران نفوذ کرد خط عربی نیز با آن همرا...
-
دون
لغتنامه دهخدا
دون . (ع ص ) پست . فرود. مقابل عالی . مردم پست و فرومایه . ج ، دونان . (ناظم الاطباء). هر شخص یا چیز اخس و ادنی از حیث ارزش و منزلت . شخص فرومایه و پست . ج ، دونان . (از یادداشت مؤلف ) : چرخ فلک هرگز پیدانکردچون تو یکی سفله و دون و ژکور. رودکی .سیه ...