کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سفسطه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
سفسطة
لغتنامه دهخدا
سفسطة. [ س َ س َ طَ ] (ع اِ) سخن روی اندود. (مهذب الاسماء). || (اصطلاح فلسفه ) قیاسی است مرکب از وهمیات و غرض ازآن مغلوب ساختن خصم است . (از اقرب الموارد). در اصطلاح علوم منطقی قیاس سفسطی بقیاسی میگویند که مرکب ازمقدمات وهمی باشد و آن یکی از صناعات خ...
-
جستوجو در متن
-
مسفسط
لغتنامه دهخدا
مسفسط. [ م ُ س َ س ِ ] (ع ص ) آن که سفسطه کند. (یادداشت مرحوم دهخدا). و رجوع به سفسطة شود.
-
هوس گویی
لغتنامه دهخدا
هوس گویی . [ هََ وَ ] (حامص مرکب ) سفسطه .
-
تسفسط
لغتنامه دهخدا
تسفسط. [ ت َ س َ س ُ ] (ع مص ) سفسطة. سوفسطایی شدن : این تسفسط نیست تقلیب خداست می نماید که حقیقتها کجاست . مولوی .پس تسفسط آمد این دعوی جبرلاجرم بدتر بود زین هر دو گبر. مولوی .و رجوع به سفسطه و سوفسطایی شود.
-
حکمت مموهه
لغتنامه دهخدا
حکمت مموهه . [ ح ِ م َ ت ِ م ُ م َوْ وِ هََ / هَِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) سفسطه . دانش سوفسطائیان . سوفسطیقا. حکمت مشاغبین . حکمت مغالطین .
-
مموهة
لغتنامه دهخدا
مموهة. [ م ُ م َوْ وَ هََ ] (ع ص ) آنچه ظاهر با باطنش مخالف باشد. (از تعریفات جرجانی ).- حکمت مموهة ؛ مغالطات . سفسطه . (یادداشت مرحوم دهخدا).
-
خلط مبحث کردن
لغتنامه دهخدا
خلط مبحث کردن . [ خ َ طِ م َ ح َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کلامی را بقصد مشاغبه یا سفسطه با کلام دیگر همراه کردن و یکی را جای دیگری نشاندن . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
هوس گوی
لغتنامه دهخدا
هوس گوی . [ هََ وَ ] (نف مرکب )سوفسطایی . اهل سفسطه . (یادداشت مؤلف ) : شراب حکمت شرعی خورید اندر حریم دین که محرومند ازاین عشرت هوس گویان یونانی .سنائی .
-
مغالطه کردن
لغتنامه دهخدا
مغالطه کردن . [ م ُ ل َ طَ / ل ِ طِ ک َ دَ ](مص مرکب ) سفسطه کردن : اول مرتبه بعضی ازحکام ولایات و سرکردگان مغالطه خواهند کرد. (منشآت قائم مقام چ قائمقامی ص 154). و رجوع به مغالطه شود.
-
خلطملط کردن
لغتنامه دهخدا
خلطملط کردن . [ خ ِ طُ م ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تخلیط کردن . بهم آمیختن . (یادداشت بخط مؤلف ).- خلطملط کردن در سخن ؛ در سخن مقدماتی را بجای هم نشاندن بقصد سفسطه یا بدون قصد شلوغ کردن در کلام را.
-
وهمیات
لغتنامه دهخدا
وهمیات . [ وَ می یا ] (ع ص ، اِ) ج ِ وهمیة. قضایای دروغی است که وهم در آنها به امور غیرمحسوس حکم میکند، مثل حکم به اینکه ماوراء این عالم فضایی است لایتناهی ̍ و قیاس مرکب از وهمیات را سفسطه نامند. (از تعریفات سید جرجانی ). رجوع به کشاف اصطلاحات الفنون...
-
مموه
لغتنامه دهخدا
مموه . [ م ُ م َوْ وِه ْ ] (ع ص ) آنکه قول وی آمیخته از راست و دروغ باشد. (ناظم الاطباء).- حکیم مموه ؛ حکیمی که سفسطه میکند.|| آنکه زراندودو یا سیم اندود میکند. (ناظم الاطباء). || تلبیس کننده . (ناظم الاطباء). مردم فریب . (یادداشت مرحوم دهخدا).
-
مغالطه
لغتنامه دهخدا
مغالطه . [ م ُ ل َ طَ / ل ِ طِ ] (از ع ، اِمص ) مغالطة. مغلطه با همدیگر. (ناظم الاطباء). و رجوع به مغالطة شود. || (اصطلاح منطق ) عبارت است از قیاس که فاسد باشد به واسطه ٔ اختلال شرطی معتبر در انتاج به حسب کمیت یا کیفیت یا از جهت صورت یا ماده . (نفایس...
-
اغلوطه
لغتنامه دهخدا
اغلوطه . [ اُ طَ ] (ع اِ) سخن غلط. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). سخنی که در آن غلط باشد. (از اقرب الموارد). || کلام که بدان کسی را بغلط اندازند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). آنچه مردم را در غلط افکند. (مهذب الاسماء نسخه ٔ خطی ). چیزی یا سخنی که به...