کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سعی و کوشش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
اجهاد
لغتنامه دهخدا
اجهاد. [ اِ ] (ع مص ) رنجانیدن .(زوزنی ). برنجانیدن . (تاج المصادر). || بار کردن فوق طاقت : اجهد الدابة. || آرزومند طعام شدن : اَجْهَدَ الطعام . اُجْهِدَ الطعام (مجهولاً)؛ ای اشتهی . || شتاب کردن پیری و مانندآن : اجهد الشیب . || بسیار گردیدن . || آشک...
-
شگرفی
لغتنامه دهخدا
شگرفی . [ ش َ / ش ِ گ َ ] (حامص ) خوبی . نیکویی . (ناظم الاطباء) (یادداشت مؤلف ) : همه روز این شگرفی بودکارش همه عمر این روش بود اختیارش . نظامی . || زیبایی . (یادداشت مؤلف ) (ناظم الاطباء). اعلایی . (ناظم الاطباء) : رخش حسن ای جان شگرفی را به میدا...
-
چغان
لغتنامه دهخدا
چغان . [ چ َ ] (نف ) شخصی را گویند که در کارها سعی و کوشش تمام داشته باشد. (برهان ). کسی که بقدر مقدور کوشش کند و جاهد و ساعی و محنت کش باشد. (ناظم الاطباء). شخص کوشش کننده . (فرهنگ نظام ). چغانه . مردم کوشا و ساعی .و رجوع به چغانه شود. || مطلق سعی ک...
-
کوشش
لغتنامه دهخدا
کوشش . [ ش ِ ] (اِمص ) عمل کوشیدن . فعل کوشیدن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). کوشیدن . (ناظم الاطباء). || سعی و جهد. (برهان ) (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ). جد. کَدّ. سعی . تساعی . مجاهدت . اجتهاد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : به کوشش نروید گل ...
-
کربدة
لغتنامه دهخدا
کربدة. [ ک َ ب َ دَ ] (ع مص ) کوشش نمودن در دویدن و نیک دویدن . (از منتهی الارب ) (ازناظم الاطباء). کوشش در دویدن . (از اقرب الموارد).
-
اعصیصاب
لغتنامه دهخدا
اعصیصاب . [ اِ ] (ع مص ) کوشش نمودن شتر در سیر: اعصوصبت الابل ؛ کوشش نمودند در سیر. (منتهی الارب ). کوشش نمودن شتران در سیر.(از ناظم الاطباء). کوشش کردن شتران در سیر و گرد هم آمدن . (از اقرب الموارد). کوشش نمودن شتر در سیر. (آنندراج ). || فراهم آمدن ...
-
کوش
لغتنامه دهخدا
کوش . (اِمص ) به معنی کوشش و سعی باشد. (برهان ). سعی و جهد و کوشش . (ناظم الاطباء) : آن همه کم شود چو کوش آمدگرچه چون زهر بود نوش آمد. سنائی (مثنویها چ مدرس رضوی ص 284).تا نکند دوست نظر ضایع است سعی من و جهد من و کوش من . نزاری قهستانی (از آنندراج )....
-
مبالغة
لغتنامه دهخدا
مبالغة. [ م ُ ل َ غ َ ] (ع مص ) کوتاهی نکردن در کوشش . (منتهی الارب ) (آنندراج ). کوتاهی نکردن در کار و کوشش کردن و جهد و سعی نمودن . (ناظم الاطباء). کوشیدن در کاری و کوتاهی نکردن در آن . (از اقرب الموارد). و رجوع به مبالغت و ماده ٔ بعد شود.
-
ماچخ
لغتنامه دهخدا
ماچخ . [ چ ِ ] (اِ) سعی و جهد و کوشش و کار و عمل . (ناظم الاطباء).
-
اکتسابی
لغتنامه دهخدا
اکتسابی . [ اِ ت ِ ] (ص نسبی )منسوب به اکتساب . (از ناظم الاطباء). مقابل جِبِلّی .(یادداشت مؤلف ). آنچه از راه سعی و کوشش بدست آید. مقابل فطری ، بدیهی : معلومات اکتسابی . (فرهنگ فارسی معین ). هر چیز که از کسب و کوشش و زحمت فراهم آمده باشد. (از ناظم ...
-
کوشش کردن
لغتنامه دهخدا
کوشش کردن . [ ش ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) مجاهدت . جهد کردن . سعی نمودن . جد کردن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). جد و جهد کردن و سعی نمودن . (ناظم الاطباء) : تا همچو مور بی خور و بی پوشش کوشش کنی و مال به دست آری ... ناصرخسرو.گر همی گویی که خانه ست این گ...
-
چنان
لغتنامه دهخدا
چنان . [ چ َ ] (اِ) بمعنی کوشیدن است . (از برهان )(از انجمن آرا). کوشش و جد و جهد. (ناظم الاطباء).
-
جدرخش
لغتنامه دهخدا
جدرخش . [ ج ِ رَ ] (اِ) نام شطرنج باز کامل و این مسموع است ازبعضی اساتذه یا آنکه جد بالکسر به معنی کوشش و رخش به معنی اسب که مضاف است بسوی بازی یعنی چون به کوشش اسب بازی می انگیزد. (غیاث اللغات ) (آنندراج ).
-
استنفاد
لغتنامه دهخدا
استنفاد. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) نیست ساختن . نیست کردن . اِفناء. || کوشش و توان خود را درباختن . (منتهی الارب ). تمام توانائی خود را بکار بستن . درباختن کوشش و توان خود را. تمام کار بستن توانائی خویش . (تاج المصادر بیهقی ).
-
بلاغ
لغتنامه دهخدا
بلاغ . [ب ِ ] (ع مص ) کوتاهی نکردن در کوشش در کاری . (از منتهی الارب ). کوشش کردن در کاری و کوتاهی نکردن در آن . (از اقرب الموارد). مبالغه . و رجوع به مبالغه شود.