کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سعیا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سعیا
لغتنامه دهخدا
سعیا. [ س َ ] (اِخ ) وادیی است در تهامه در نزدیکی مکه طرف پائین آن متعلق است بکنانه وطرف بالای آن متعلق بهذیل است . (از معجم البلدان ).
-
سعیا
لغتنامه دهخدا
سعیا. [ س َع ْ ] (اِخ ) نام پیغمبری که بشارت آمدن عیسی را داد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
واژههای همآوا
-
سعیع
لغتنامه دهخدا
سعیع. [ س َ ] (ع اِ) دانه ٔ سیاه که بگندم آمیزد. (آنندراج ) (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || گندم دیوانه یا گندم هیچکاره . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
سایع
لغتنامه دهخدا
سایع. [ ی ِ ] (ع ص ) رجوع به سائع شود.
-
جستوجو در متن
-
نذخ
لغتنامه دهخدا
نذخ . [ ن َ ] (ع مص ) سخت کوشش کردن خر. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). چنین است عبارت منتهی الارب و ناظم الاطباء. در تاج العروس چنین آمده است : «نَذَخ َ العیر و فی نسخة البعیر، کمَنَعَ؛ سعی سعیاً شدیداً». و در محیط المحیط و اقرب الموارد، نَذَخ ...
-
توکیة
لغتنامه دهخدا
توکیة. [ ت َ ی َ ] (ع مص ) پر کردن مشک را. و فی الحدیث کان الزبیر یوکی بین الصفا و المروة؛ ای یملأ ما بینهما سعیاً کما یوکی السقاء بعد المل . و یروی بالتخفیف و معناه أنه کان یسکت و لایتکلم کاءَنه یوکی فمه و منه قول اعرابی لرجل سمعه یتکلم اوک حلقک ؛...
-
شعیا
لغتنامه دهخدا
شعیا. [ ش َع ْ ] (اِخ ) نام پیغمبری از بنی اسرائیل که اشعیا نیز گویند. (ناظم الاطباء). نام نبی علیه السلام که به آمدن عیسی و محمدعلیهماالسلام بشارت داده ، و به سین مهمله نیز آمده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). اشعیا و یشعیا و اشعیاء و سعیا نیز ضبط ش...
-
نأت
لغتنامه دهخدا
نأت . [ ن َءْت ْ ] (ع مص ) نالیدن ، یا نالیدن بلندتر از انین . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). نهت . (معجم متن اللغة). نئیت . (المنجد). || حسد بردن : نأت فلاناً؛ حسد برد آن را. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از معجم متن اللغة). نئیت . (المنجد)...
-
ابوالهیجاء
لغتنامه دهخدا
ابوالهیجاء. [ اَ بُل ْ هََ ] (اِخ ) شهفیروزبن شعیب عبدالسیدبن منصور اصفهانی . یاقوت گوید: او ادیبی فاضل و شاعر و در نظم و نثر مجید بود. وی ادب از ابی جعفرمحمدبن احمدبن مسلمه و استادان دیگر فراگرفت . و او را مقاماتی است که به سال 490 هَ . ق . انشا کرد...
-
اسماعیل
لغتنامه دهخدا
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن محمدبن عبدوس الدهان مکنی به ابومحمد نیشابوری . وی مال خویش در راه ادب انفاق کرد و در ادب تقدم یافت و در علم لغت و نحو و عروض بارع گشت . از اسماعیل بن حماد جوهری طرفی کامل بست و کتاب صحاح وی را که بخط او بود تحصیل کرد و به ...
-
کاتب بغدادی
لغتنامه دهخدا
کاتب بغدادی . [ ت ِ ب ِ ب َ ] (اِخ ) حسین بن احمدبن حجاج یا احمدبن محمدبن جعفربن حجاج شیعی امامی کاتب بغدادی نیلی مکنی به ابوعبداﷲ معروف به ابن الحجاج ، ادیبی است فاضل و شاعری ماهر و با سیدمرتضی و سید رضی معاصر و در عهد دیالمه از اکابر و از شعرای صمی...