کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سعفه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سعفه
لغتنامه دهخدا
سعفه . [ س َ ف َ ] (ع اِ) دَمِش سر. (دستوراللغة). ریش سر. (مهذب الاسماء). شیرینه . (دهار)... قرحه باشد که بر سر پیدا شود و در ابتدا بثورات متفرقه باشند و متقرح شوند بعد خشک ریشه شوند. بهندی گنجه گویند. (غیاث ) (آنندراج ). شیرینه که بر سر و روی کودک ب...
-
واژههای همآوا
-
سافح
لغتنامه دهخدا
سافح . [ ف ِ ] (ع ص ) ریزان . (منتهی الارب ). ریزنده ٔ خون یا اشک . (از شرح قاموس ) : مساقی جویبارش به آب سافح چون سواقی سیم ساق از شراب طافح . (ترجمه ٔ محاسن اصفهان ص 24).
-
صافح
لغتنامه دهخدا
صافح . [ ف ِ ] (ع ص ) ماده شتر که شیر آن رفته و خشک شده باشد. (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
شیرینه
لغتنامه دهخدا
شیرینه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) شیرینک و جوشی که در اندام و روی کودکان بهم رسد. (از برهان ) (از آنندراج ) (از انجمن آرا) (ناظم الاطباء). سعفه . سعفه ٔ رطبه . شیرینج . شیرینک . شکوفه . زردزخم . (یادداشت مؤلف ).شیرین . شیرونه . شیرینک . (از آنندراج ...
-
شیرینج
لغتنامه دهخدا
شیرینج . [ ن َ ] (معرب ، اِ) معرب شیرینه . شیرینک . سعفه ٔ رطبه . (یادداشت مؤلف ). رجوع به شیرینه شود.
-
رایه
لغتنامه دهخدا
رایه . [ ی َ / ی ِ ] (اِ) جوششی که بر سر و روی اطفال برآید، و بعربی سعفة خوانند. (آنندراج ) (انجمن آرا) (از ناظم الاطباء) (از برهان ) (رشیدی ) (جهانگیری ). جوش .
-
سعفاء
لغتنامه دهخدا
سعفاء. [ س َ] (ع ص ، اِ) ناقه ٔ شیرینه زده . مؤنث اسعف . شتر شیرینه زده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). رجوع به سعفة شود.
-
دمش
لغتنامه دهخدا
دمش . [ دَ م َ ] (ع مص ) به هیجان آمدن از گرما و یا از خوردن دوا. (ناظم الاطباء). شورش دل از گرمی یا از خوردن . (منتهی الارب ): سعفه ؛ دمش سر. (دستوراللغة).
-
رشگا
لغتنامه دهخدا
رشگا. [ رِ ] (اِ) مرضی جلدی در اطفال . نام مرضی است که بیشتر در پشت گوش کودکان نوزاد و شیرخوارگان پیدا شود و چون به مداوای آن نکوشند گاهی به هلاکت کشد. سعفه . شیرینه . اگزما . (یادداشت مؤلف ).
-
مسعوف
لغتنامه دهخدا
مسعوف . [ م َ ] (ع ص ) نعت مفعولی از سعف . رجوع به سعف شود. || صبی مسعوف ؛ کودک شیرینه برآورده . (منتهی الارب ). کودک که دچار «سعفة» شده باشد. (از اقرب الموارد).
-
شیرونه
لغتنامه دهخدا
شیرونه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ) سعفه وجوششی که بر اندام و روی کودکان برآید. (ناظم الاطباء) (از برهان ) (از آنندراج ). به معنی شیرینک است . (فرهنگ جهانگیری ). شیرینه . شیرینک . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به شیرینه و شیرینک شود. || بیماری سر و دماغ . || جنو...
-
قروح بلخیه
لغتنامه دهخدا
قروح بلخیه . [ ق ُ ح ِ ب َ خی ی َ / ی ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) قرحه هائی است با خشک ریشه ها و چرک ریزیها. از جنس سعفه ٔ پست به شمار میرود، و بدان جهت به بلخ منسوب شده است که در آن شهر بسیار است . (از بحر الجواهر).
-
ترابنده
لغتنامه دهخدا
ترابنده . [ ت َ ب َ دَ / دِ ] (نف ) تراوش کننده . آنکه تراوش کند : و زمینهاء ترابنده که بزبان خوارزم زناف گویند و بخار و پالیزها تره . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). و سوزش شیرینه بیشتر از سوزش سعفه باشد و ترابنده تر از سعفه بود. (ذخیره ٔ خورزمشاهی ).- بافته...