کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سطوح پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سطوح
لغتنامه دهخدا
سطوح . [ س ُ ] (ع اِ) ج ِ سطح : نه طول است او را نه عرض و نه عمق نه اندر سطوح و نه در انتهاست . ناصرخسرو.و سطوح او را بگچ و مهره مصقل گردانیدند. (سندبادنامه ص 64). رجوع به سطح شود.
-
واژههای مشابه
-
ذوثمانیة سطوح
لغتنامه دهخدا
ذوثمانیة سطوح . [ ث َ نی ی َ ت َ س ُ ] (ع ص مرکب ، اِ مرکب ) صاحب هشت سطح . خداوند هشت روی . هشت وجهی .
-
ذوستة سطوح
لغتنامه دهخدا
ذوستة سطوح . [ س ِت ْ ت َ ت َ س ُ ] (ع ص مرکب ، اِ مرکب ) صاحب شش سطح . خداوند شش روی . شش وجهی .
-
ذواربعة سطوح مثلثه
لغتنامه دهخدا
ذواربعة سطوح مثلثه . [ اَ ب َ ع َ ت َ س ُ ح ِ م ُ ث َل ْ ل َ ث َ ] (ع ص مرکب ، اِ مرکب ) حجمی دارای چهار سطح مثلث . چهار وجهی . ذواربعة سطوح مثلثه
-
واژههای همآوا
-
ستوح
لغتنامه دهخدا
ستوح . [ ](اِخ ) نام قلعه ای است ازاعمال فارس : و حصاری دیگر به قهر بستد که آن را ستوح گویند. (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 115).
-
ستوه
لغتنامه دهخدا
ستوه . [ س ُ ] (اِخ ) نام جادویی که ارجاسب برای تفحص احوال به ایران گسیل داشت . (مزدیسنا و ... تألیف معین چ 1 ص 360) : یکی جادویی بود نامش ستوه گذارنده راه و نهفته پژوه .فردوسی .
-
ستوه
لغتنامه دهخدا
ستوه . [ س ُ ] (ص ) پهلوی «ستو» (بی زور)، پازند «ستوه » ، ایرانی باستان «اوس تاوه » ، از «تو» (توانستن ، قادر بودن )، ستوه فارسی مرکب است از «اوس - توه - ثه » ، قیاس کنید با کوتاه (آنکه زورش کم است ). رجوع کنید به استوه . ضد آن : نستوه (خستگی ناپذیر)...
-
جستوجو در متن
-
طایات
لغتنامه دهخدا
طایات . (ع اِ) سطوح . قال فی اللسان السجج الطایات الممدرة. (از ذیل اقرب الموارد).
-
گل سرخی
لغتنامه دهخدا
گل سرخی . [ گ ُ س ُ ] (ص نسبی مرکب ) نام قسمی از تراش الماس که با آن تراش رأس الماس به شکل هرم و دارای سطوح مثلث میگردد .
-
صقیلة
لغتنامه دهخدا
صقیلة. [ ص َ ل َ ] (ع ص ) مؤنث صقیل .رجوع به صقیل شود : منطبع شود در رطوبت جلیدی از اشباح و اجسام ملون بمیانجی جسمی شفاف که ایستاده بود از او تا سطوح اجسام صقیله . (چهارمقاله ).
-
لیفی
لغتنامه دهخدا
لیفی . (ص نسبی ) منسوب به لیف . از لیف : کنف و کتان از گیاهان لیفی است .- نسج لیفی ؛ غضاریف سطوح مفصلیه هیچ نسج لیفی ندارند و هرگز استخوان نمیشوند. (تشریح میرزا علی ص 165).
-
بیضیوار
لغتنامه دهخدا
بیضیوار. [ ب َ ضی ] (ص مرکب ) مانند بیضی . بیضی آسا. همانند بیضی . || (اِ مرکب ) یکی از سطوح هندسی بسته ای محدب (به اصطلاح ریاضی یکی از سطوح درجه ٔ دوم ) شبیه به تخم مرغی که دو طرفش به یک اندازه فرض شود. بیضیوار سه صفحه ٔ تقارن داردکه دو به دو بر هم ...