کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سزاواری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سزاواری
لغتنامه دهخدا
سزاواری . [ س ِ / س َ ] (حامص مرکب ) شایستگی و لیاقت و قابلیت . (ناظم الاطباء). قابلیت . اهلیت . صلاحیت . لیاقت : مگر با سزاواری و خرمی کجا روم را زو نیاید کمی . فردوسی .این عروس خاطر بنده که صد گنج گهراز سزاواری بر او پیرایه و زیور سزد. سوزنی .|| فض...
-
جستوجو در متن
-
درخوری
لغتنامه دهخدا
درخوری . [ دَ خوَ / خ ُ ] (حامص مرکب )اهلیت . سزاواری . شایستگی . (یادداشت مرحوم دهخدا).
-
نالایقانه
لغتنامه دهخدا
نالایقانه . [ ی ِ ن َ / ن ِ ] (ق مرکب ) بطور عدم شایستگی و عدم سزاواری . (ناظم الاطباء).
-
موافقیت
لغتنامه دهخدا
موافقیت . [ م ُ ف ِ قی ی َ ] (ع مص جعلی ، اِمص ) مناسبت و شایستگی و سزاواری و لیاقت . (ناظم الاطباء).
-
مناسبی
لغتنامه دهخدا
مناسبی . [ م ُ س ِ ] (حامص ) مأخوذ از تازی ، مناسبت و شایستگی . موافقت و سزاواری . (از ناظم الاطباء). مناسب بودن . رجوع به مناسب شود.
-
بسندگی
لغتنامه دهخدا
بسندگی . [ ب َ س َ دَ ] (حامص ) مَغنی ، مُغنی ؛ کفایت و بسندگی . (منتهی الارب ). اکتفا. کفاف . || شایستگی . سزاواری .
-
برازندگی
لغتنامه دهخدا
برازندگی . [ ب َ زَ دَ / دِ ] (حامص ) حالت و چگونگی برازنده . زیبایی . || سزاواری . لیاقت . - امثال :دارندگی و برازندگی .
-
شایگانه
لغتنامه دهخدا
شایگانه . [ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی مرکب ، ق مرکب )بطور شایستگی و لیاقت و سزاواری . (ناظم الاطباء). || از روی دولت و توانگری . (ناظم الاطباء).
-
اندرخوری
لغتنامه دهخدا
اندرخوری . [ اَ دَ خوَ / خ ُ ] (حامص مرکب ) سزاواری . شایستگی : تا ترا از آسمان آمد حمیدالدین لقب این لقب بر هیچ کس نامد بدین اندرخوری .سوزنی .
-
لیاقت
لغتنامه دهخدا
لیاقت . [ ق َ ] (ع اِمص ) لیاقة. سزاواری . شایستگی . زیبائی . برازندگی . موافق و درخور آمدن . اندرخوری . قابلیت : برداشت کنم آن کسان را که در باب ایشان سیاست فرموده باشم اگر لیاقت دارند برداشتن را. (تاریخ بیهقی ). || فضل و دستگاه . (آنندراج ).
-
بکارآمدگی
لغتنامه دهخدا
بکارآمدگی . [ ب ِ م َ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) کاردانی . سزاواری : و من نیز آنچه دانستم از شهامت و بکارآمدگی تو باز نمودم . (تاریخ بیهقی چ فیاض ص 268).
-
خورندگی
لغتنامه دهخدا
خورندگی . [ خوَ / رَ دَ / دِ ] (حامص ) حالت و چگونگی خورنده : ازبیخورشی تنم فسرده ست نیروی خورندگیش مرده ست . نظامی .|| لیاقت . سزاواری . شایستگی . تناسب .
-
زیبندگی
لغتنامه دهخدا
زیبندگی . [ ب َ دَ /دِ ] (حامص ) برازندگی . سزاواری . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). شایستگی . سزاواری . برازندگی . (فرهنگ فارسی معین ). شایستگی و لیاقت . (ناظم الاطباء) : بزرگی و شاهی و فرخندگی توانایی و فر و زیبندگی . دقیقی .انجم صفت دگرگرفته زیبندگیی ...
-
مخیلة
لغتنامه دهخدا
مخیلة. [ م َ ل َ ] (ع مص ) پنداشتن . (زوزنی ). گمان بردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد): خال خیلاً و خیلا و مخیلة. رجوع به خیل شود. (ناظم الاطباء). || (اِمص ) کبر و بزرگ منشی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء)...