کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سر بر سر کسی داشتن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سر بر سر کسی داشتن
لغتنامه دهخدا
سر بر سر کسی داشتن . [ س َ ب َس َ رِ ک َ ت َ ] (مص مرکب ) پیچش و آویزش و خصومت کردن . (آنندراج ). سر جنگ داشتن . بستیز بودن : با تنک حوصله کارش زخردمندی نیست چشم ما بیهده سر بر سر دریا دارد.میر جدلی خوانسالاری (از آنندراج ).
-
جستوجو در متن
-
تاج پوشیدن
لغتنامه دهخدا
تاج پوشیدن . [ دَ ] (مص مرکب ) تاج بر سر نهادن . تاج بر سر زدن . تاج بر سر گذاشتن . (مجموعه ٔ مترادفات ص 87). رجوع به تاج بر سر زدن و تاج بر سر نهادن شود.
-
ات
لغتنامه دهخدا
ات . [ اَت ت ] (ع مص ) غلبه کردن بحُجَّت . (تاج المصادر بیهقی ). غالب شدن بحُجّت بر. || شکستن سر کسی . شکستن چنانکه سر را.
-
صورة
لغتنامه دهخدا
صورة. [ ص َ رَ ] (ع اِ) خارش سر. (مهذب الاسماء). خارش سر، چنانکه صاحب او خواهد که کسی شپش سر او را جوید. (منتهی الارب ).
-
طفف
لغتنامه دهخدا
طفف . [ طَ ف َ ] (ع اِ) طفاف . طف . پُری پیمانه تا سر آن . || آنچه بر سر پیمانه باشد بعد پُری ، یا آن جمام پیمانه است ، یا پُری آن . (منتهی الارب ).
-
باد در زیر دامن داشتن
لغتنامه دهخدا
باد در زیر دامن داشتن . [ دَرْ، رِ م َ ت َ ] (مص مرکب ) کنایه از مغرور و متکبر بودن . رجوع به باد، باد در کلاه بودن ، باد در کلاه افکندن ، باد در کلاه داشتن ، باد سنجیدن ، باد در سر افکندن ، باد در سرداشتن ، باد در سر کردن و باد در سر شدن شود. || خیا...
-
جاذی
لغتنامه دهخدا
جاذی . (ع ص ) نعت فاعلی از جَذوو جُذُوّ. بر سر پای نشیننده . || بر سر انگشتان ایستاده . || رجل جاذ؛ مرد کوتاه اَرش و کوتاه دست . ج ، جِذآء. (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
شب گذراندن
لغتنامه دهخدا
شب گذراندن . [ ش َ گ ُ ذَ دَ ] (مص مرکب ) سپری کردن شب . به سر بردن شب : بر سر کوی تو شبها گذارندیم به عیش کاسمان پوشش ما بود و زمین بستر ما.وحشی بافقی .
-
دوخ چکاد
لغتنامه دهخدا
دوخ چکاد.[ چ َ ] (ص مرکب ) مصحف روخ چکاد است . (یادداشت مؤلف ). دگرگون شده ٔ روخ چکاد است چه روخ یا رخ صورتی از لخت است و چکاد به معنی تارک سر و بر رویهم سر بی موی معنی می دهد. اصلع. سر ساده ٔ بیموی . (آنندراج ). سر بی موی ، چه چکاد تارک سر باشد. (ف...
-
الب
لغتنامه دهخدا
الب . [ اِ ] (ع اِ) مقداری است معین و آن از سر انگشت سبابه تا سر انگشت ابهام است . (منتهی الارب ). || (ص ) مجتمع بودن بر کسی بظلم و عداوت : هم علیه الب واحد آنها بر وی مجتمعاند بظلم و عداوت و گاهی بدین معنی بدون لفظ واحد هم آورند و گویند هم علیه الب ...
-
گربه در بغل داشتن
لغتنامه دهخدا
گربه در بغل داشتن . [ گ ُ ب َ / ب ِ دَ ب َ غ َ ت َ ] (مص مرکب ) گربه در انبان داشتن . کنایه از مکر و حیله کردن . (غیاث اللغات ). فریب دادن . (مجموعه ٔ مترادفات ص 264) : بید ار نه سر خلاف دارد در سراز بهر چه گربه در بغل میدارد.کمال اسماعیل (از آنندراج...
-
کله پوش
لغتنامه دهخدا
کله پوش . [ ک َل ْ ل َ / ل ِ ] (نف مرکب ) آنچه کله را بپوشد. آنچه سر را بپوشاند. || (اِ مرکب ) کلاه و پوشاک سر. (ناظم الاطباء) : بر سرّ جای طاقیه ام هست کله پوش تخفیفه راجنیبه ٔ دستار می کنم . نظام قاری .|| شب کلاه . (ناظم الاطباء). || کلاه چارگوشی ک...
-
چپیه
لغتنامه دهخدا
چپیه . [ چ َ ی َ / ی ِ ] (اِ) دستمال بزرگی است که عربها بجای کلاه برسر میگذارند و بر روی آن عگال (عقال ) می بندند. (فرهنگ نظام ). پارچه ای که بشکل عمامه باطراف سر پیچند و دو سر آن آویخته است . چپیه . عقال . چیزی که بر سر بسته شود. نوعی سربند که زنان ...
-
سرشوی
لغتنامه دهخدا
سرشوی . [ س َ ] (نف مرکب ،اِ مرکب ) آنکه سر را بشوید. شوینده ٔ سر. || سرتراش . (برهان ) (رشیدی ) (انجمن آرا) : خاک بر سر شاعری را کاشکی بودمی سرشوی یا نه پای باف . شمس فخری (از انجمن آرا).|| حجام . (برهان ) (انجمن آرا). || نوعی از گِل که بدان سر شوین...