کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سریقون پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سریقون
لغتنامه دهخدا
سریقون .[ س َ ] (سریانی ، اِ) لغتی است سریانی و به معنی شنجرف سوخته است . یعنی شنجرف عملی که آن را از سیماب سازند نه آنکه از کان برآورند. (برهان ) (آنندراج ). اسریقون است و آن زنجفر سوخته است . (اختیارات بدیعی ).
-
جستوجو در متن
-
سلیقون
لغتنامه دهخدا
سلیقون . [ س َ ] (معرب ، اِ) بلغت رومی سرنج را گویند و آن رنگی است که نقاشان بکار برند. (برهان ) (آنندراج ). سریقون . (ناظم الاطباء). اسرنج ، سرنج ، زرگون ،زرقون ، سندوقس ، اسرب محروق . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
شنگرف
لغتنامه دهخدا
شنگرف . [ ش َ گ َ] (اِ) شنجرف . سنجرف . زنجفر. زنجرف . سرخ و آن سرخی که بدان نویسند. (زمخشری ). زنجفر. (فرهنگ اسدی ). شقر. (بحر الجواهر) (دهار). شقرة. (منتهی الارب ). گیاهی است خاردار و بر زمین چسبیده ، بیخی سطبر و سرخ دارد.(رشیدی ) . معرب آن شنجرف ....