کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سریردار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سریردار
لغتنامه دهخدا
سریردار. [ س َ ] (نف مرکب ) تخت دار. صاحب تاج و تخت . || پادشاه . فرمانفرما. || در بیت زیر خدای تعالی مقصود است : رزاق نه کآسمان ارزاق سردار و سریردار آفاق .نظامی .
-
جستوجو در متن
-
رزاق
لغتنامه دهخدا
رزاق . [ رَزْ زا ] (ع ص ) پیداکننده ٔ روزی و دهنده ٔ آن . (منتهی الارب ). رزق دهنده . (آنندراج ).روزی دهنده . (از کشاف اصطلاحات الفنون ). بسیار رزق دهنده . (فرهنگ نظام ). روزی بخش . بسیار روزی بخش . بسیار روزی رسان . بسیار روزی ده . (یادداشت مؤلف ) ...
-
سردار
لغتنامه دهخدا
سردار. [ س َ ] (نف مرکب ، اِ مرکب ) در پهلوی «سردهار» (قائد، پیشوا، رئیس )، از: سر (رأس ، ریاست ) + دار (از داشتن ). قیاس کنید با سالار، سروان ، ساروان . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). بمنزله ٔ سر است در پیکر و تن و سپاه به عربی مقدمه گویند و او پیشر...