کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سریخه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سریخه
لغتنامه دهخدا
سریخه . [ س َ خ َ / خ ِ ] (اِ) مرغ سقا را گویند و آن پرنده ای است که در فک اسفل او یعنی در زیر منقار زیرین او پوستی بمانند مشگیجه آویخته است . (برهان ) (آنندراج ). مرغ سقا. (اوبهی ). ظاهراً مصحف سریچه است . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). رجوع به سریجه...
-
جستوجو در متن
-
سریجه
لغتنامه دهخدا
سریجه . [ س َ ج َ/ ج ِ ] (اِ) مرغ سقا بود. (انجمن آرا) : به موضعی که رسیده است ذکر انصافت سریجه باز شکار است و گور شیرافکن . (انجمن آرای ناصری ).رجوع به سریچه و سریخه شود.
-
سریچه
لغتنامه دهخدا
سریچه . [ س َ چ َ / چ ِ ] (اِ) پرنده ای است سپیددم درازنوک و آن را ترنک و ترندک گویند. بتازیش صعوه و هند مموله نامند. (شرفنامه منیری ). نام جانوری است پرنده و کوچک جثه و درازدم که بیشتر بر کناره های آب باشند و دم جنباند و آن را مرغ فاطمه خوانند و به ...