کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سرگشتگی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سرگشتگی
لغتنامه دهخدا
سرگشتگی . [ س َ گ َ ت َ / ت ِ ] (حامص مرکب ) دهشت . تحیر.حیرت . سرگردانی . دروایی . سرآسیمه بودن : درآمد به اندیشه سرگشتگی . نظامی .جایی که آفتاب بتابد ز اوج عزسرگشتگی است مصلحت ذره در هوا. عطار.شدم فسانه به سرگشتگی و ابروی دوست کشید در خم چوگان خویش...
-
جستوجو در متن
-
ذعر
لغتنامه دهخدا
ذعر. [ ذَ ع َ ] (ع اِمص ) سرگشتگی . تحیّر.
-
ولهان
لغتنامه دهخدا
ولهان . [ وَ ل َ ] (ع اِ) بیم و اندوه . || (اِمص ) بیخودی از اندوه . || سرگشتگی . || سرگشتگی از عشق . (منتهی الارب ). شیفتگی . || (مص ) متحیر شدن . (تاج المصادر بیهقی ).
-
کالیوگی
لغتنامه دهخدا
کالیوگی . [ لی وَ/ وِ ] (حامص ) حالت و چگونگی کالیوه . سرگشتگی و حیرانی . (آنندراج ). || دیوانگی . (آنندراج ).
-
کلافگی
لغتنامه دهخدا
کلافگی . [ ک َ ف َ / ف ِ ] (حامص ) سرآسیمگی . اضطراب . پریشانی . سرگشتگی . (ناظم الاطباء).
-
گیجی
لغتنامه دهخدا
گیجی . (حامص ) پریشانی و پراکندگی خاطر. || خدارت حواس . || حیرانی و سرگشتگی . || حماقت . (ناظم الاطباء). این لغت در جای دیگر دیده نشد. رجوع به گیج شود.
-
تله
لغتنامه دهخدا
تله . [ ت َ ل َه ْ ] (ع مص ) فراموش کردن چیزی را. || تلف و بیخودی و سرگشتگی از عشق . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء).
-
منگی
لغتنامه دهخدا
منگی . [ م َ ] (حامص ) کودنی و کندفهمی . (ناظم الاطباء). || حالت گیجی و سرگشتگی از بیماری یا مسمومیت یا صدمه و جز اینها. رجوع به منگ شود.
-
نمه
لغتنامه دهخدا
نمه . [ ن َ م َه ْ ] (ع اِمص ) سرگشتگی مانندی است . (منتهی الارب ) (آنندراج ). حالتی شبیه به حیرت و سرگشتگی . (ناظم الاطباء). شبه حیرت . (اقرب الموارد) (از المنجد). || (مص ) دچار شبه حیرت شدن : نمه نمهاً؛ کان به نمه ، ای شبه الحیرة، فهو نامه و نَمِه ...
-
استهواء
لغتنامه دهخدا
استهواء. [ اِ ت ِهَْ ] (ع مص ) سرگشته کردن . (زوزنی ) (وطواط). سرگشته گردانیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (مجمل اللغه ). شیفته دل گردانیدن . || از راه بردن . بفریفتن . || طلب سرگشتگی کردن . || سرگشتگی .سرگشته شدن . || خواب مغناطیسی . تنویم مغناطیسی . خوا...
-
اسبت
لغتنامه دهخدا
اسبت . [ اَ ب ُ] (ع اِ) ج ِ سبت ، بمعنی شنبه و آسایش و روزگار و نوعی از رفتار شتر و سرگشتگی و بیهوشی و اسب نیکورو.
-
خبط دماغ
لغتنامه دهخدا
خبط دماغ . [ خ َ طِ دِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) جنون . || سرگشتگی . || حیرت . بهت . || مجازاً در حمق استعمال میشود.
-
نهف
لغتنامه دهخدا
نهف . [ ن َ ] (ع مص ) سرگشته شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). متحیر گشتن . (از اقرب الموارد). || (اِمص ) سرگشتگی . آشفتگی . حیرت . (ناظم الاطباء). تحیر. (متن اللغة) (ناظم الاطباء).
-
زله
لغتنامه دهخدا
زله . [ زَل ْه ْ ] (ع اِ) شکوفه و ریحان . || حسن و خوبی شکوفه و ریحان . || سنگی که بر آن آبکش ایستاده شود. || سرگشتگی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).