کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سرپیچی کرد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
سرپیچی کردن
لغتنامه دهخدا
سرپیچی کردن . [ س َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) نافرمانی کردن . تمرد کردن . سر باززدن از کاری .
-
جستوجو در متن
-
سرگرایی کردن
لغتنامه دهخدا
سرگرایی کردن . [ س َ گ َ / گ ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) سرپیچی کردن . نافرمانی کردن . سرکشی کردن : عاقبت عشق سرگرایی کردخاک در چشم کدخدایی کرد.نظامی (هفت پیکر ص 186).
-
قصر عبدالجبار
لغتنامه دهخدا
قصر عبدالجبار. [ ق َ رِ ع َدُل ْ ج َب ْ با ] (اِخ ) در نیشابور است و به عبدالجباربن عبدالرحمان منسوب است که به سال 140 هَ . ق . از طرف منصور والی خراسان بود، سپس از فرمان وی سرپیچی کرد و محکوم به قتل شد. محمدبن شعیب قصری بدان منسوب است . (معجم البلدا...
-
جهانشاه
لغتنامه دهخدا
جهانشاه . [ ج َ ] (اِخ ) مظفرالدین (839-872 هَ . ق .). سومین پادشاه قره قویونلو است و پس از شاهرخ (850 هَ . ق .)از اطاعت تیموریان سرپیچی کرد و بعراق عجم حمله بردو مردم اصفهان را قتل عام کرد و فارس و کرمان را متصرف شد و بسال 862 علاءالدوله ٔ تیموری را...
-
شاه شار
لغتنامه دهخدا
شاه شار. (اِخ )شارشاه . لقب پسر شار ابونصر است و در نزد سلطان محمود غزنوی مقام بلندی پیدا کرد. وقتی سلطان محمود عزم جنگ نمود و به احضار شاه شار دستور داد اما او چون ازاطاعت دستور شاه سرپیچی کرد، التونتاش و ارسلان جاذب ، بدفع وی مأمور گشتند. شاه شار ...
-
عصی
لغتنامه دهخدا
عصی . [ ع َ صا ] (ع فعل ، اِ) صیغه ٔ ماضی از مصدر عَصْی که با در نظر گرفتن آیه ٔ کریمه ٔ «و عصی آدم ربه فغوی » (قرآن 121/20) یعنی آدم ابوالبشر بر خدای خود عصیان کرد و سرپیچی نمود پس گمراه شد، در فارسی بعنوان اسم بکار رفته است : زلف زمین در بر عالم فک...
-
حسین حمدانی
لغتنامه دهخدا
حسین حمدانی . [ ح ُ س َ ن ِ ح َ ] (اِخ ) ابن حمدان بن حمدون تغلبی . متوفی 306 هَ . ق . / 918 م . عموی سیف الدولة حمدانی و مؤسس حمدانیان است . در 283 هَ . ق . بدستور معتضد، هارون بن عبداﷲ خارجی را شکست داد و اسیر کرد، و مقام عالی یافت و در نزاع ابن م...
-
عمادالدین
لغتنامه دهخدا
عمادالدین .[ ع ِ دْدْ دی ] (اِخ ) (سید...) از مقاطعان فارس در دوره ٔ ایلخانی . در سال 678 هَ . ق . که سوغُنجاق یا سونجاق ، سردار مشهور مغول به امر اباقاخان ، برای ترمیم خرابیها و رفع تعدیات عمال دیوانی به شیراز آمد، پس از برخی اصلاحات که کرد، ترتیب م...
-
گذر کردن
لغتنامه دهخدا
گذر کردن . [ گ ُ ذَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) گذشتن . عبور کردن . مرور نمودن : هنر بر گهرنیز کرده گذرسزد گر نمانی به ترکان هنر. فردوسی .چو بشنید فرزند خاقان که شاه ز جیحون گذر کردخود با سپاه . فردوسی .فروجست رستم ببوسید تخت بسیچ گذر کرد و بربست رخت . فردوس...
-
خبیش
لغتنامه دهخدا
خبیش . [ خ َ ] (اِخ ) نام فرمانده ٔ یاغیان مصراست که در زمان داریوش اول قیام کرد و نام دیگر او فسمتیخ (پسام تیک ) است . توضیح آنکه چون خبر عدم کامیابی پارسیها در جنگ با یونانیان بگوش داریوش رسید وی مأمورینی به ایالات مختلف ایران فرستاد و شروع بجمعآو...
-
زاتون
لغتنامه دهخدا
زاتون . [ ت ُ ] (اِخ ) حاکم برشلونه (یکی از بزرگترین شهرستانهای اندلس که سالها در حصار فرانسویها بود و شارلمانی پادشاه فرانسه برای دست یافتن بدان رنج فراوان برد). شکیب ارسلان در الحلل السندسیه چنین آرد: امیر برشلونه که مورخان فرنگ وی را زاتون نام داد...
-
سنجر
لغتنامه دهخدا
سنجر. [ س َ ج َ ] (اِخ ) ابن ملکشاه . معزالدین ابوالحارث احمدبن ملکشاه سلجوقی ، آخرین پادشاه از سلجوقیان بزرگ جلوس 511 هَ . ق . فوت 552 هَ . ق . بنابه قول مورخان در ظرف 40 سال امارت و سلطنت او در خراسان 19 فتح نصیب وی گردید. بعد از شکست برادرزاده اش ...
-
اشدق
لغتنامه دهخدا
اشدق . [ اَ دَ ] (اِخ ) (3 - 70 هَ . ق . / 624 - 690 م .). ابوامیه ، عمروبن سعیدبن عاص اموی قرشی . امیری از خطیبان بلیغ بشمار میرفت . وی از طرف معاویه و پسرش یزید والی مکه و مدینه بود. و مردم شام او را دوست میداشتند و چون مروان بن حکم درصدد مطالبه ٔ ...
-
ارام
لغتنامه دهخدا
ارام . [ اَ] (اِخ ) مملکتی در نزدیکی شام عبرانیان . این نام رابهمه ٔ ممالکی که در شمال فلسطین واقع بود اطلاق میکردند که شرقاً از دجله امتداد یافته به بحرالاوسط میرسید، و از شمال نیز بسلسله ٔ کوههای تاروس ممتد بود، در این صورت شامل الجزیره که عبرانیان...