کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سروستاه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای همآوا
-
سرو ستاه
لغتنامه دهخدا
سرو ستاه . [ س َرْ وِ س ِ ] (اِ مرکب ) نام نوایی است از موسیقی . (برهان ). نام لحنی از مصنفات باربد است . رشیدی گفته همان سروستان است . (آنندراج ) : ساعتی سیوارتیر و ساعتی کبک دری ساعتی سرو ستاه و ساعتی باروزنه . منوچهری .قمریان راه گل و نوش لبینا خو...
-
جستوجو در متن
-
سیوارتیر
لغتنامه دهخدا
سیوارتیر. (اِ مرکب ) نام نوایی از موسیقی . (فرهنگ رشیدی ) (آنندراج ) (برهان ) : ساعتی سیوارتیر و ساعتی کبک دری ساعتی سروستاه ساعتی باروزنه . منوچهری .رجوع به آهنگ شود.
-
باغ سیاووشان
لغتنامه دهخدا
باغ سیاووشان . [ غ ِ ] (اِخ ) باغ سیاوشان . نام نوایی از موسیقی .(فرهنگ رشیدی ) (آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ) (ناظم الاطباء). نوایی است که مطربان زنند. (فرهنگ اوبهی ) (لغت فرس اسدی مصحح مرحوم اقبال ص 405). نام صوتی است ازموسیقی . (هفت قلزم ) (برهان ...
-
زندواف
لغتنامه دهخدا
زندواف . [ زَ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) بمعنی زندخوان است . (فرهنگ جهانگیری ). زندخوان باشد که مجوس است . (برهان ). مثل زندباف . (آنندراج ). زندوان پیشوای زردشتیان . (ناظم الاطباء). زندخوان . زردشتی . (فرهنگ فارسی معین ). زندباف . زندلاف (؟) زندخوان . مق...
-
صلصل
لغتنامه دهخدا
صلصل . [ ص ُ ص ُ ] (ع اِ) مرغی است یا آن فاخته است . (منتهی الارب ). فاخته . (غیاث اللغات ) (مهذب الاسماء). کالِنجَه . (برهان ). کوکو : صلصل چو بیدلان جهان گشته باخروش بلبل چو عاشقان نوان گشته بافغان . فرخی .ز بلبل سرود خوش ، ز صلصل نوای نغزز ساری حد...
-
گل
لغتنامه دهخدا
گل . [ گ ُ ](اِ) در اوراق مانوی (به پارتی ) ور (گل سرخ )، اوستا وردا ، ارمنی ورد ، پهلوی گول ، ورتا ، ورد ، معرب «وَرد»، قیاس کنید با ارمنی ، وردژس ، کردی ، گول (گل سرخ )، گول ، (خار) زازا ویل ، گیلکی گول ، به عربی ورد خوانند. (از حاشیه ٔ برهان قاطع ...