کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سروری و سیادت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
عمائم
لغتنامه دهخدا
عمائم . [ ع َ ءِ ] (ع اِ)عمایم . ج ِ عِمامة. رجوع به عمامة شود: العمائم تیجان العرب ؛ دستارها تاج عربان باشد. زیرا عمامه نزد عرب چون تاج نزد ایرانیان بود. و هرگاه میخواستند کسی را سروری و سیادت دهند عمامه ای قرمزرنگ بر سر او می نهادند. (از لسان العرب...
-
خداوندی
لغتنامه دهخدا
خداوندی . [ خ ُ وَ ] (حامص )ریاست . آقائی . (ناظم الاطباء). مهتری . مولائی . سیادت .خواجگی . شاهی . بزرگی . بزرگواری . سروری : از فضل خداوند و خداوندی سلطان امروز من از دی به و امسال من از پار. فرخی .ای ملک مسعودبن محمود کاحرار زمان بر خداوندی و شاهی...
-
تاج السادة
لغتنامه دهخدا
تاج السادة. [جُس ْ سا دَ ] (اِخ ) (شمس الدین ...) محمدبن علی کاشانی . عوفی در لباب الالباب آرد: از خاندان سیادت دری دری واز دودمان سعادت شمعی مضی ٔ، بر فلک فضل اختری و در صدف هنر گوهری ، در میدان نثر و نظم سواری و بر ساعد حلم و علم سواری و این قصیده ...