کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سروان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سروان
لغتنامه دهخدا
سروان . [ س َرْ ] (اِ مرکب ) مخفف ساروان که بمعنی ساربان و شتربان باشد. (آنندراج ). || رئیس . سرور. || افسر ارتش بالاتر از ستوان یکم و پائین تر از سرگرد. سلطان . (فرهنگ فارسی معین ).- سروان شهربانی ؛ افسری که جزء سازمان شهربانی باشد. سربهر. (فرهنگست...
-
سروان
لغتنامه دهخدا
سروان . [ س َرْ ] (اِخ ) شهرکی است [ از حدود خراسان ] و او را ناحیتی خرد است که الین خوانند و گرمسیر است . و اندر وی خرما خیزد وجایی استوار است . (حدود العالم ). شهرکی از اعمال سیستان . در این شهر میوه های فراوان و انگور و خرمای زیاد یافت شود. و در د...
-
واژههای همآوا
-
ثروان
لغتنامه دهخدا
ثروان . [ ث َ رَ ] (ع اِ) رجوع به ثَریان شود.
-
ثروان
لغتنامه دهخدا
ثروان . [ ث َرْ ] (اِخ ) ابن فزارةبن عبد یغوث . صحابی است . و بیت ذیل را گاه درک صحبت رسول صلوات اﷲ علیه سروده است :الیک رسول اﷲ خبت مطیتی مسافة ارباع تروح و تغتدی .
-
ثروان
لغتنامه دهخدا
ثروان . [ ث َرْ ] (اِخ ) کوهی است از بنی سلیم . (مراصد الاطلاع ).
-
ثروان
لغتنامه دهخدا
ثروان . [ ث َرْ ] (اِخ ) نامی از نامهای مردان عرب .
-
ثروان
لغتنامه دهخدا
ثروان . [ ث َرْ ] (ع ص ، اِ) مرد بسیارمال .
-
جستوجو در متن
-
ناوسروان
لغتنامه دهخدا
ناوسروان . [ س َ ] (اِ مرکب ) نظیر سروان در ارتش . (لغات فرهنگستان ). سروان نیروی دریائی .
-
سربهر
لغتنامه دهخدا
سربهر.[ س َ ب َ ] (اِ مرکب ) سروان شهربانی . (فرهنگستان ).
-
کاپیتن
لغتنامه دهخدا
کاپیتن . [ ت ِ ] (فرانسوی ، اِ) کاپیتان . کاپتان . قاپوتان . ناخدای کشتی . || (اصطلاح نظامی ) سروان . سلطان . || فرمانده . (نظام ).
-
سرگرد
لغتنامه دهخدا
سرگرد. [ س َ گ ُ ] (اِ مرکب ) درجه ای است در آرتش بالاتر از سروان و پایین تر ازسرهنگ دوم و علامت آن یک ستاره ٔ هشت پر بزرگ است که روی هر یک از دو دوش دارنده ٔ این درجه دوخته میشود.
-
ستوان
لغتنامه دهخدا
ستوان . [ س ُت ْ ] (اِ) امروز بدرجه ٔ نظامی اطلاق شود که شامل سه رتبه است ، ستوان یکم (نایب اول )، ستوان دوم (نایب دوم )، ستوان سوم (نایب سوم )، پائین تر از ستوان «استوار یکم » و بالاتراز ستوان یکم «سروان ». (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). ستوان دری...
-
انجیرکوه
لغتنامه دهخدا
انجیرکوه . [ اَ ] (اِخ ) کوهی در ارتفاع 2140 متری در لرستان . (یادداشت مؤلف ). رشته کوهی است در لرستان که از کلهر شروع و به سرآب کوه (یا سروان کوه ) و انارک داغی در نواحی سرحدی منتهی میشود. (از جغرافی مفصل تاریخی غرب ایران ص 30).