کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سرنگون کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
گل سرنگون
لغتنامه دهخدا
گل سرنگون . [ گ ُ ل ِ س َ ن ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) گل شش پر. همچنین گیاهی است دارای پیاز و از خانواده ٔ لاله بری و از طایفه ٔ یاس بنفش .
-
کاسه سرنگون
لغتنامه دهخدا
کاسه سرنگون . [ س َ / س ِ س َ ن ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب )مفلس و نادار. (غیاث ). مفلس و تهیدست و آنکه چنین باشد گویند کاسه اش سرنگون شد. (آنندراج ) : حباب را نبود جز خیال پوچ بسرهواپرستی این کاسه سرنگون پیداست . خان خالص (از آنندراج ).|| کنایه از آس...
-
لاله ٔ سرنگون
لغتنامه دهخدا
لاله ٔ سرنگون . [ ل َ / ل ِ ی ِ س َ ن ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نباتی است معروف که در باغچه ها غرس کنند. (آنندراج ). اسم فارسی نباتی است معروف و در باغچه ها غرس میکنند پیاز او را چون با دنبه بالمناصفه کوبیده بجوشانند تا آب سوخته روغن بماند طلای او ...
-
بید سرنگون
لغتنامه دهخدا
بید سرنگون . [ دِ س َ ن ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) بید مجنون . بید موله . رجوع به بید و بید مجنون شود.
-
تشت سرنگون
لغتنامه دهخدا
تشت سرنگون . [ ت َ ت ِ س َ ن ِ ] (ترکیب وصفی ،اِ مرکب ) کنایه از افلاک و آسمان بود. (انجمن آرا).
-
جستوجو در متن
-
واژگون کردن
لغتنامه دهخدا
واژگون کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) برگرداندن . قلب کردن . وارونه کردن . سرنگون کردن . واژگونه کردن . باشگونه کردن .
-
واژگونه کردن
لغتنامه دهخدا
واژگونه کردن . [ ن َ / ن ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) معکوس کردن . برگرداندن . برگردانیدن . قلب . سرنگون کردن . رجوع به واژگون کردن شود.
-
وارونه کردن
لغتنامه دهخدا
وارونه کردن . [ ن َ / ن ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) وارون کردن . سرنگون کردن . (ناظم الاطباء). باژگون کردن . ورمالیدن . معکوس کردن . (از یادداشتهای مؤلف ). زیر و بالا کردن . دگرگون کردن . منقلب ساختن .
-
وارون زدن
لغتنامه دهخدا
وارون زدن . [ زَ دَ ] (مص مرکب ) وارونه زدن . سرنگون کردن . زیر و بالا کردن . (ناظم الاطباء).
-
انکاس
لغتنامه دهخدا
انکاس . [ اِ ] (ع مص ) سرنگون کردن . (آنندراج ). نگونسار کردن . واگردانیدن . (مصادر زوزنی از یادداشت مؤلف ). ارکاس . (یادداشت مؤلف ).
-
ثرطمه
لغتنامه دهخدا
ثرطمه . [ ث َ طَ م َ ] (ع مص ) سرنگون کردن نه از غضب و تکبر. || بسیار فربه شدن چنانکه ستور.
-
قنع
لغتنامه دهخدا
قنع. [ ق َ ](ع مص ) مایل گردیدن شتر بسوی خوابگاه و چراگاه و پیش اهل خود. || از چراگاه ترش گیاه بسوی شیرین گیاه آمدن شتر. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || سرنگون کردن آب دستدان را. (منتهی الارب ) (آنندراج ). سرنگون کردن سر چیزی را. (اقرب الموارد).
-
نگوسار کردن
لغتنامه دهخدا
نگوسار کردن .[ ن ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) اِنکاس . تنکیس . (از زوزنی ).سرنگون کردن . رجوع به نگونسار کردن شود : نقل است که یک روز به سر چاهی رسید، دلو فروگذاشت ، پرزر برآمد، نگوسار کرد، باز فروگذاشت پرمروارید برآمد، نگوسار کرد. (تذکرةالاولیاء چ نیکلسون ...
-
ارکاس
لغتنامه دهخدا
ارکاس . [ اِ ] (ع مص ) نگوسار کردن . (زوزنی ). نگونسار کردن . سرنگون کردن . || واگردانیدن . (زوزنی ). اِنکاس . بازگردانیدن . به سپسایگی برگردانیدن . قوله تعالی : و اﷲ ارکسهم بماکسبوا (قرآن 88/4)؛ ای ردهم الی کفرهم . || ارکاس جاریه ؛ برآمدن گرفتن پستا...