کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سرمد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سرمد
لغتنامه دهخدا
سرمد. [ س َ م َ ] (ع ص ، ق ) همیشه و دایم . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (غیاث ). پیوسته . (دهار). همیشه . (مهذب الاسماء) (السامی ) : چنو نه هست و نه بود و نه نیز خواهد بودفراق او متواتر هوای او سرمد. منجیک .بس کس کو گیرد و نبخشد هرگزبس کس کو گیرد و ببخ...
-
واژههای مشابه
-
سرمد کاشانی
لغتنامه دهخدا
سرمد کاشانی . [ س َ م َ دِ ](اِخ ) اسمش سعید، از میر ابوالقاسم فندرسکی حکمت فراگرفت و در خدمت مشایخ تصفیه کرد و آخرالامر به هندوستان افتاد و در عهد داراشکوه شهادت یافت . او راست :عمری است که آوازه ٔ منصور کهن شدمن از سر نو جلوه دهم دار و رسن را. (از ...
-
واژههای همآوا
-
ثرمد
لغتنامه دهخدا
ثرمد. [ ث َ م َ ] (اِخ ) شعبی است در کوه اجاء از بنی ثعلبه گویند آبی است . (مراصد الاطلاع ).
-
جستوجو در متن
-
نوباش
لغتنامه دهخدا
نوباش . [ ن َ / نُو ] (ص ) به معنی سرمد. ظاهراً از لغت های مصنوع ملا فیروز [ مؤلف فرهنگ دساتیر ] است . (یادداشت مؤلف ).
-
نوتاش
لغتنامه دهخدا
نوتاش . [ ن َ / نُو ] (ص ) سرمد. همیشه . دایم . (برهان قاطع) (آنندراج ) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء). جاوید. (انجمن آرا) (آنندراج ). از برساخته های دساتیر است . رجوع به فرهنگ دساتیر ص 271 شود.
-
عالم لاهوت
لغتنامه دهخدا
عالم لاهوت . [ ل َ م ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) دربار آسمانی . (ناظم الاطباء). عالم صقع الهی و عالم سرمد و مرتبت ذات و احدیت است . رجوع شود به شرح منظومه ٔ حاجی ص 183.
-
دیر رمانین
لغتنامه دهخدا
دیررمانین . [ دَ رِ رُم ْ ما ] (اِخ ) معروف بدیر سابان است و بین حلب و انطاکیه قرار دارد و مشرف بر منطقه ای بنام سرمد است . دیر خوب بزرگی است و الان خراب شده و فقط آثار آن باقی است . (از معجم البلدان ).
-
رعیت پناه
لغتنامه دهخدا
رعیت پناه . [ رَ عی ی َ پ َ ] (ص مرکب ) که پناه رعیت باشد. که برای ملت و رعیت ملجاء و پناهگاه باشد : رعیت پناها دلت شاد بادبه سعیت مسلمانی آباد باد. سعدی .خردمند شاها رعیت پناهاکه مخصوص بادی به تأیید سرمد.سعدی .
-
بوباش
لغتنامه دهخدا
بوباش . (ص ، اِ) قدیم و جاوید و همیشه و سرمد و جاویدان . (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). بود و وجود واجب یعنی هستی خدای که بوده باشد. (آنندراج ) (انجمن آرا). از برساخته های فرقه ٔ آذرکیوان است . و رجوع به فرهنگ دساتیری ص 236 شود.
-
سرمدی
لغتنامه دهخدا
سرمدی . [ س َ م َ ] (ص نسبی ) دائم و جاودان و ابدی و ربانی و الهی . (ناظم الاطباء). ما لا اول له و لا آخر. (تعریفات ). ازلی و ابدی : آن گفت این جهان نه فنا نیست سرمدی است این گفت کاین خطاست جهان ازدر فناست . ناصرخسرو.آرایش سرمدی است امشب معراج محمدی ...
-
شاندز
لغتنامه دهخدا
شاندز. [ دِ ] (اِخ ) شاندیز. در بلاد خراسان و از قرای آن قریه ٔ ارغد (بوزن سرمد) است و مولانا محمد اسماعیل عارف متخلص به وجدی (ره ) که از کملین مشایخ عهد بود و در 1232 هَ . ق . رحلت نمود از آنجاست . (از انجمن آرا) (آنندراج ). هدایت در انجمن آرا گوید ...
-
وجدی خراسانی
لغتنامه دهخدا
وجدی خراسانی . [ وَ ی ِ خ ُ ] (اِخ ) از شاعران است . مجمعالفصحاءدرباره ٔ او آرد: نام شریف آنجناب مولانا محمد اسماعیل و اصل مولدش قریه ٔ ازغد بر وزن سرمد از قرای شاهاندز مشهور به شاندز از مضافات مشهد مقدس رضوی بوده . وی از جوانی طالب علوم صوری و معنوی...