کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سرقسطة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سرقسطة
لغتنامه دهخدا
سرقسطة. [ س َ رَ ق ُ طَ ] (اِخ ) شهری است به اندلس .(منتهی الارب ). شهر مشهوری است از اندلس . (معجم البلدان ). بیضاء. (دمشقی ). ثغر اعلی . (یادداشت مؤلف ).
-
سرقسطة
لغتنامه دهخدا
سرقسطة. [ س َ رَ ق ُ طَ ] (اِخ ) شهری است به نواحی خوارزم . (منتهی الارب ) (معجم البلدان ).
-
جستوجو در متن
-
قشب
لغتنامه دهخدا
قشب . [ ق َ ] (اِخ ) قلعه ای است از سرقسطة. (از معجم البلدان ).
-
ابره
لغتنامه دهخدا
ابره . [ اِرَ ] (اِخ ) نام رودی به اسپانیا که از سرقسطه گذرد و به دریای متوسط افتد.
-
ساراگس
لغتنامه دهخدا
ساراگس . [ گ ُ ] (اِخ ) شهری است به اسپانیا. ساراقوسه . رجوع به سرقسطه شود.
-
لوح
لغتنامه دهخدا
لوح . [ ل َ ] (اِخ ) نام ناحیتی به سرقسطة. آن را وادی اللوح گویند. (از معجم البلدان ).
-
اشبرة
لغتنامه دهخدا
اشبرة. [ ] (اِخ )قریه ای است به سرقسطة. (حلل السندسیة ج 2 ص 161).
-
بیطرة
لغتنامه دهخدا
بیطرة. [ طَ رَ ] (اِخ ) شهری و قلعه ای است از توابع سرقسطه . (از معجم البلدان ).
-
تجیبی
لغتنامه دهخدا
تجیبی . [ ت ُ ](اِخ ) محمدبن هاشم تجیبی . یکی از امرای سرقسطه که در سال 934 م . سر از طاعت خلیفه عبدالرحمن الناصر باززد و خلیفه سرقسطه را محاصره کرد و محمد در فشار افتاد و از خلیفه بخشایش خواست و مورد عفو قرار گرفت .
-
هترونة
لغتنامه دهخدا
هترونة. [ هََ ن َ ] (اِخ ) ناحیه ای است به اندلس از تیره ٔ سرقسطة. (معجم البلدان ج 20 ص 392).
-
روطة
لغتنامه دهخدا
روطة. [ طَ] (اِخ ) موضعی است به اندلس . (منتهی الارب ) (آنندراج ). دژی است از اعمال سرقسطه در اندلس و خیلی استوار است . (ازمعجم البلدان ).
-
ساراقوسه
لغتنامه دهخدا
ساراقوسه . [ ق ُ س ِ ] (اِخ ) تلفظ ترکی ساراگس یاسرقسطه از شهرهای اسپانیاست . رجوع به سرقسطه شود.
-
سالدوبه
لغتنامه دهخدا
سالدوبه . [ ب ِ ] (اِخ ) رجوع به سرقسطه و الحلل السندسیه ج 2 ص 336 شود.
-
سرقص
لغتنامه دهخدا
سرقص . [ س َ ق ُ ] (اِخ ) شهری است از اندلس ، جایی با نعمت بسیار و آبادانی و بازرگانان روم و مغرب با خواسته ٔ بسیار. (حدود العالم ). رجوع به سرقسطه شود.