کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سرقت کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
لو دادن
لغتنامه دهخدا
لو دادن . [ ل َ / لُو دَ ] (مص مرکب ) (عامیانه ) لاو دادن . رجوع به لاو دادن شود.- به لو دادن ؛ از دست دادن .از دست بدادن .- لو دادن چیزی را یا مالی را ؛ به مفت از دست دادن . به رایگان از دست دادن . از دست دادن به رایگان یا به ثمن بخس . به رایگان یا...
-
اسلال
لغتنامه دهخدا
اسلال . [ اِ ] (ع مص ) بیمار سل گردانیدن . (منتهی الارب ). به بیماری سل مبتلا کردن . || دزدی . (مهذب الاسماء) (منتهی الارب ). دزدیدن . (تاج المصادر بیهقی ). || سرقت خفیة . || خیانت . (منتهی الارب ). || رشوت دادن . (تاج المصادر بیهقی ). رشوة. (مهذب ال...
-
سبع
لغتنامه دهخدا
سبع. [ س َ ] (ع مص ) سبع قوم ؛ هفتم ایشان گردیدن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || هفت یک مال کسی گرفتن . (منتهی الارب ). سبع قوم ؛ سبعمال ایشان گرفتن . (از اقرب الموارد) (متن اللغة). || دشنام دادن و عیب کردن یا بدندان گزیدن کسی را. (منتهی الارب...
-
راه بریدن
لغتنامه دهخدا
راه بریدن . [ ب ُ دَ ] (مص مرکب ) ره بریدن . سفر کردن . سیر نمودن . (ناظم الاطباء) (آنندراج ). طی کردن راه . (فرهنگ نظام ). قطع مسافت کردن . (یادداشت مؤلف ) : نهادند بر نامه بر مهر شاه هیونی بیاورد و ببریدراه . فردوسی .بهر چه همی بری راهی که درو نیس...
-
دزدیده
لغتنامه دهخدا
دزدیده . [ دُ دی دَ / دِ ] (ن مف ) دزدیده شده . ربوده شده . سرقت شده . مسروق . (ناظم الاطباء). مسروقة. مستسرق . مسترقه . (یادداشت مرحوم دهخدا) : فرمودند کباب دزدیده خوردن و طمع لقمه ٔ ما نیز کردن . (انیس الطالبین ص 122).هَشیلة؛ دزدیده از شتر و جز آن ...
-
معاونت
لغتنامه دهخدا
معاونت . [ م ُ وَ / وِ ن َ ] (از ع ، اِمص ) دستگیری و مددگاری و یاوری . (ناظم الاطباء). یاری . یاریگری . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : مرغان به معاونت ... او قویدل گشتند. (کلیله و دمنه ).در فطرت کاینات به وزیر و مشیر و به معاونت و مظاهرت محتاج نگشت ....
-
دزدی
لغتنامه دهخدا
دزدی . [ دُ ] (حامص ) سرقت . عمل دزد. کار دزد. (یادداشت مرحوم دهخدا). سرقت و راه زنی و بردن مال کسی را در پنهانی و بطور مکر و فریب که صاحب مال خبردار نشود، و یا گرفتن مال کسی را در بیابان و صحرا بزور. (ناظم الاطباء). اًسلال . دَمَق . (منتهی الارب ). ...
-
اختلاس
لغتنامه دهخدا
اختلاس . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) ربودن . (تاج المصادر بیهقی ). مخالسه . تخلس . (زوزنی ). || زود ربودن . سلب کردن . || مؤلف آنندراج آرد: فی الاصطلاح ، ادا کردن است معانی مدح (را) در غزل و یا برعکس . مثال اول ، میرزا صائب گوید:خاکدان دهر مفلس بود از نقد مر...
-
قصاص
لغتنامه دهخدا
قصاص . [ ق ِ ] (ع مص ) مانند آنچه داده باشی بازستدن . || کشنده ٔ یکی را کشتن . (ترجمان ترتیب عادل ). کین کشی به مثل . مُقاصّة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).کشنده را باز کشتن و جراحت کردن عوض جراحت و چیزی را به بدل چیزی فراگرفتن ، و فارسیان به معنی م...
-
مسخ
لغتنامه دهخدا
مسخ . [ م َ ] (ع مص ) صورت برگردانیدن و بدتر کردن . ازآن جمله است مسخه اﷲ قِرداً. (از منتهی الارب ). تبدیل کردن صورت کسی به صورتی زشت تر. (از اقرب الموارد) (از تعریفات جرجانی ). برگشتن صورت به بدتر از آن . (تاج المصادر بیهقی ). از صورت مردمی بگردانید...
-
دزدیدن
لغتنامه دهخدا
دزدیدن . [ دُ دی دَ ] (مص ) بردن . سرقت . به نهانی مال دیگری را برای خود گرفتن . برداشتن مال دیگری برای خود درنهان . (یادداشت مرحوم دهخدا). سرقت کردن و بردن مال کسی را به مکر و فریب و در پنهانی و یا گرفتن مال کسی را دربیابان و صحرا بزور و قهر و غلبه ...
-
بریدن
لغتنامه دهخدا
بریدن . [ ب ُ دَ / ب ُرْ ری دَ ] (مص ) قطع کردن . (آنندراج ).جدا کردن . (ناظم الاطباء). جدا کردن با آلتی برنده چون کارد و غیره . (یادداشت دهخدا). اًبتات . اًترار.اجتباب . اجتذاذ. اجتزاز. احتئمام . اخترام . اختزال . اختضام . اختمام . اًخناب . اًرباذ. ...
-
انتحال
لغتنامه دهخدا
انتحال . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) چیز کسی را جهت خود دعوی کردن . || شعر دیگری را بر خود بستن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). شعر یا سخن دیگری را برای خود دعوی کردن . (از اقرب الموارد). سخن کسی دیگر بر خویشتن بستن . (مصادر زوزنی ) (تاج المصادر ب...
-
بزنگاه
لغتنامه دهخدا
بزنگاه . [ ب ِ زَ ] (اِ مرکب ) (از: ب + زن + گاه ) جای مخوف و محل دزدان و رهزنان . (آنندراج ). جائی که خوف رهزنان داشته باشد. (از مصطلحات از غیاث اللغات ). جای قطع طریق . (فرهنگ فارسی معین ). جای سرقت . جای قطاع طریق در راه ها. گزک . (یادداشت بخط دهخ...
-
غصب
لغتنامه دهخدا
غصب . [ غ َ ] (ع مص ) به ستم گرفتن . مغصوب ، نعت از آن است . (منتهی الارب ). به ستم گرفتن چیزی را از کسی . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). به ستم بستدن . (دهار) (تاج المصادر بیهقی ) (مصادر زوزنی ). به ستم ستدن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ) (مجمل اللغة). گرفت...