کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سرقت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سرقت
لغتنامه دهخدا
سرقت . [ س ِ ق َ ] (از ع ، اِمص ) دزدی کردن . (فرهنگ فارسی معین ).
-
جستوجو در متن
-
مسروق
لغتنامه دهخدا
مسروق . [ م َ ](ع ص ) دزدیده . (منتهی الارب ). دزدیده شده . سرقت شده . ربوده . رجوع به سرقة و سرقت شود. || مسروق الصوت ؛ آن که صدایش گرفته باشد. (از اقرب الموارد).
-
استباع
لغتنامه دهخدا
استباع . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) دزدیدن . (منتهی الارب ). سِرقَت .
-
ندزدیدنی
لغتنامه دهخدا
ندزدیدنی .[ ن َ دُ دی دَ ] (ص لیاقت ) که قابل سرقت نیست . که نتوان دزدیدش . مقابل دزدیدنی . رجوع به دزدیدنی شود.
-
ندزدیده
لغتنامه دهخدا
ندزدیده . [ ن َ دُ دی دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) سرقت ناشده . غیرمسروق . مقابل دزدیده . رجوع به دزدیده شود.
-
دزی
لغتنامه دهخدا
دزی . [ دُزْ زی ] (حامص ) تداول عامیانه ٔ دزدی . سرقت . (لغت محلی شوشتر - خطی ).
-
دزد زدن
لغتنامه دهخدا
دزد زدن . [ دُ زَ دَ ] (مص مرکب ) دستبرد زدن دزد به جائی . مورد سرقت واقع شدن کسی یا جایی .
-
عملة
لغتنامه دهخدا
عملة. [ ع َ ل َ ] (ع اِمص ) دغلی . ناراستی یا دزدی .(منتهی الارب ). سرقت یا خیانت . (از اقرب الموارد).
-
مسروقة
لغتنامه دهخدا
مسروقة. [ م َ ق َ ] (ع ص )مسروقه . تأنیث مسروق . رجوع به مسروق و سرقت شود.
-
مسترق
لغتنامه دهخدا
مسترق . [ م ُ ت َ رَ ] (ع ص ) نعت مفعولی از استراق . دزدیده شده . سرقت شده . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به استراق شود.
-
پنج عیب شرعی
لغتنامه دهخدا
پنج عیب شرعی . [ پ َ ع َ/ ع ِ ب ِ ش َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) مراد از سرقت وزنا و مَیْسر و شرابخواری و دروغ گوئی . (آنندراج ).
-
دزدزده
لغتنامه دهخدا
دزدزده . [ دُ زَ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) سرقت شده . کسی یا جایی که دزد بدان دستبرد زده باشد.- امثال :جاده ٔ دزدزده تا چهل روز ایمن است . (امثال و حکم ).خانه ٔ دزدزده تا چهل شب امن است .
-
دزدیدگی
لغتنامه دهخدا
دزدیدگی . [ دُ دی دَ / دِ ] (حامص ) حالت و چگونگی دزدیده . || دزدی و سرقت و بردن بطور پنهانی . (ناظم الاطباء).- دزدیدگی نگاه ؛ نگاه پنهانی و نظر مخفیانه . (ناظم الاطباء). لمحة. (از منتهی الارب ).
-
ربایندگی
لغتنامه دهخدا
ربایندگی . [ رُ ی َ دَ / دِ ] (حامص ) عمل وصفت رباینده . حالت و چگونگی رباینده . رجوع به رباینده و ربودن شود. || اخذ و گرفتگی . (ناظم الاطباء). || دزدی و سرقت . (ناظم الاطباء).