کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سرعت سیر 1 پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
ابونسلة
لغتنامه دهخدا
ابونسلة. [ اَ ن َ ؟ ل َ ] (ع اِ مرکب ) گرگ . (المرصع). مأخوذ از نسلان بمعنی سرعت سیر.
-
جفز
لغتنامه دهخدا
جفز. [ ج َ ] (ع اِمص ) شتاب روی . سرعت و شتاب در سیر و حرکت . (از اقرب الموارد) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
گام رفتن
لغتنامه دهخدا
گام رفتن . [ رَ ت َ ] (مص مرکب ) تند رفتن . سرعت سیر: ارتجل الفرس ؛ گاه رهوار و گاه گام رفت اسب . (منتهی الارب ).
-
اختجاج
لغتنامه دهخدا
اختجاج . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) کژ رفتن . (زوزنی ). کج رفتن .- اختجاج جمل در سیر ؛ سرعت با التواء. کوژ رفتن اشتر باشتاب . (تاج المصادر بیهقی ).
-
فلک خرام
لغتنامه دهخدا
فلک خرام . [ ف َ ل َ خ ِ / خ َ / خ ُ ] (نف مرکب ) آنچه مانند فلک حرکت کند. به کنایت ، هرچه در مراتب بالا سیر کند. بلندمرتبه . فلک پیما : گردد فلک ز حیرت حالش زمین نشین گردد زمین ز سرعت رقصش فلک خرام . خاقانی .رجوع به فلک سیر شود.
-
سبک آمدن
لغتنامه دهخدا
سبک آمدن . [ س َ ب ُ م َ دَ ] (مص مرکب ) زود آمدن . با سرعت آمدن : انتظار نان ندارد مرد سیرکه سبک آید وظیفه یا که دیر.مولوی .
-
وشز
لغتنامه دهخدا
وشز. [ وَ ] (ع ص ، اِ) شتر توانا بر سیر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد). || جای بلند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || آنکه بر وی تکیه کنند و به وی پناه گیرند. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || (اِمص ، اِ) سختی . (منتهی الار...
-
قسقسة
لغتنامه دهخدا
قسقسة. [ ق َ ق َ س َ ] (ع مص ) سرعت و شتاب کردن . || مواظبت داشتن در سیر. (اقرب الموارد). || همه شب رفتن . || خو کردن شب رفتن را. (منتهی الارب ): قسقس لیلَه أجمع؛ اذا لم ینم . (از تکمله ٔاقرب الموارد). || خوردن آنچه بر استخوان باشد از گوشت و مغز. ||...
-
کیاص
لغتنامه دهخدا
کیاص . [ ک َی ْ یا ] (ع ص ) کیاص المشی ؛ آنکه در رفتار مابین هر دو ران او دوری و در باطن ران نرمی و فروهشتگی باشد. (منتهی الارب )(آنندراج ): انه لکیاص المشی ؛ یعنی به درستی که او طوری راه می رود که مابین دو ران وی دوری و در باطن رانهایش نرمی و فروهشت...
-
زودسیر
لغتنامه دهخدا
زودسیر. (ص مرکب ) کنایه از کسی است که از صحبت زود سیرشود و دلگیر گردد. (برهان ). شخصی که زود از چیزی سیر شود. (فرهنگ رشیدی ). کنایه از شخصی است که زود از صحبت دلگیر شود و در بیگانگی زند. (آنندراج ) (از انجمن آرا). کسی که از صحبت و معاشرت زود سیر و دل...
-
دنده
لغتنامه دهخدا
دنده . [ دَ دَ / دِ ] (اِ) هر یک از استخوانهای پهلو. ضلع. (از ناظم الاطباء). استخوان پهلو. فقره . هریک از استخوانهای دو جانب وحشی تن آدمی از یمین و شمال . هر یک از استخوانهای سینه ٔ پهلو. قبرقه . هر یک از استخوانهای منحنی و قوسی شکل که قفس سینه را از...
-
بادپای
لغتنامه دهخدا
بادپای . (ص مرکب ، اِ مرکب ) سریع در رفتار (اسب یا مرکوبی دیگر). سخت تندرو. سخت تیز در رفتن . بادپیکر. بادپیما. رجوع به بادپیکر و بادپیما شود : اگر خواهی این بادپای دوان دو دستت ببندم به بند گران . فردوسی .هیونان کفک افکن و بادپای برفتند چون رعد غران...
-
شتاب
لغتنامه دهخدا
شتاب . [ ش ِ ] (اِمص ) مقابل درنگ . (آنندراج ). جستن و خواستن امری پیش از وقت آن و آن از مقتضیات شهوت و از صفات مذمومه باشد. عجله . (یادداشت مؤلف ). اشتاب . اشتو (درتداول عامه ٔ گناباد). سرعت . عجل . دستپاچگی . تندی . مقابل درنگ و آهستگی . تعجیل . م...
-
رفتار
لغتنامه دهخدا
رفتار. [ رَ ] (اِمص ) سلوک . (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ). حاصل بالمصدر رفتن . و مستانه ، شتاب آلود از صفات ، و موج از تشبیهات اوست و با لفظکردن مستعمل . (آنندراج ). معاملت . معامله . سلوک : خوش رفتاری ؛ حسن سلوک . (یادداشت مؤلف ) : غالباً نشا...
-
صوت
لغتنامه دهخدا
صوت . [ ص َ ] (ع اِ) آواز. (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ترتیب عادل ). آوا. بانگ . فریاد. ج ، اصوات : درین صورت اگر تو هیچ حرف و صوت میخواهی مسلم شد که بی معلول نبود علتی تنها. ناصرخسرو.به گه صبوح زهره ز فلک همی برآیدز هوای صوت...