کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سرسرۀ حوضچه دار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
سرسره
لغتنامه دهخدا
سرسره . [ س ُ س ُ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) جای بازی و لیز خوردن از برف . سراشیبی که در آن توان به سریدن به زیر رفت . (یادداشت مؤلف ).
-
نوده سرسره
لغتنامه دهخدا
نوده سرسره . [ ن َ دِ هَِ س ُ س ُ رِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کراب بخش حومه ٔ شهرستان سبزوار، در 36 هزارگزی شمال غربی سبزوار بر سر راه سبزوار به نقاب در دامنه ٔ سردسیری واقع است و 729 تن سکنه دارد. آبش از چشمه و قنات ، محصولش میوه ها و غلات ، شغل م...
-
سرسره بازی
لغتنامه دهخدا
سرسره بازی . [ س ُ س ُ رَ / رِ ] (حامص مرکب ) بازی کردن با سرسره . لغزیدن بر روی یخ و برف .