کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سرسخت کله شق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
خودرای
لغتنامه دهخدا
خودرای .[ خوَدْ / خُدْ ] (ص مرکب ) خودسر. (ناظم الاطباء). مستبد. مستبد برأی . کله شق . لجباز. لجوج . عنود. یک پهلو. یک دنده . سرسخت . (یادداشت بخط مؤلف ) : دل خودرای مرا لاغرکانند مطیعمن ندانم چه کنم با دل یا رب زنهار. فرخی .نکنند آنچه رأی و کام ک...
-
لجوج
لغتنامه دهخدا
لجوج . [ ل َ ] (ع ص ) ستیهنده . لجوجة (الهاء للمبالغة). (منتهی الارب ). ژکاره . (لغت نامه ٔ اسدی ). ستیزه کیش . (مهذب الاسماء). عنید. ستهنده . (دهار) (زمخشری ). لج کننده بسیار. لج باز. خِلف ْ. (منتهی الارب ). ستیزه کننده . سِترگ . (فرهنگ اسدی نسخه ٔ ...