کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سرسبزی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سرسبزی
لغتنامه دهخدا
سرسبزی . [س َ س َ ] (حامص مرکب ) کنایه از حیات و زندگی . (آنندراج ) (انجمن آرا). تازگی . طراوت . خرمی : هرچند چشم زخمی چنین افتاد به سرسبزی و اقبال و بقای خداوند همه در توان یافت . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 558).رونق حسن تو رفته ست ای پسراز نهال خشک سرسب...
-
جستوجو در متن
-
وادی عذراء
لغتنامه دهخدا
وادی عذراء. [ ی ِ ع َ ] (اِخ ) ناحیه ٔ سرسبزی است در سرقسطه ٔ اندلس که از باغها و اشجار زیبا احاطه شده است . (از الحلل السندسیة ج 1 ص 191).
-
مورقة
لغتنامه دهخدا
مورقة. [ م َ رَ ق َ ] (ع ص ) سبب افزونی وسرسبزی . (منتهی الارب ). هرآنچه سبب افزونی و سرسبزی باشد. گویند: التجارة مورقة للمال . (ناظم الاطباء).
-
موردی
لغتنامه دهخدا
موردی . (ص نسبی ) منسوب به مورد. به رنگ مورد. سبز همچون مورد. (از یادداشت مؤلف ). و رجوع به مورد شود : برک را از کلاه موردی همواره سرسبزی است میان بند کتان دارد ز صوف سبزه فیروزی .نظام قاری .
-
ناتله
لغتنامه دهخدا
ناتله . [ ت ِ ل َ ] (اِخ ) شهری است در طبرستان در پنج فرسخی چالوس . سرزمین خرم سرسبزی است در سهل طبرستان و آن را ناتل هم گویند. از آنجاست : ابوالحسن علی بن ابراهیم بن عمرالحلبی الناتلی متوفی در 517. (از معجم البلدان ). رجوع به ناتل شود.
-
نضارت
لغتنامه دهخدا
نضارت . [ ن َ رَ ] (ع اِمص ) تازگی . آبداری . (غیاث اللغات ) (ناظم الاطباء). نضرت . شکفتگی . تازگی . سبزی . (یادداشت مؤلف ). شکفتگی روی . شکفتگی درخت . سرسبزی . نضرت . نضرة. رجوع به نضارة شود : و ریاض از غایت طراوت و نضارت تازه و خندان شد. (جهانگشای...
-
دیرالعلث
لغتنامه دهخدا
دیرالعلث . [ دَ رُل ْ ع َ ] (اِخ ) گروهی گفته اند این همان دیرالعذاری است . شابشتی گوید علث قریه ای است بر ساحل دجله در طرف مشرق آن نزدیک حظیره پایین تر از سامره این دیر مشرف بر دجله است از لحاظ طراوت و سرسبزی و زیبائی از بهترین دیرهاست آنگاه یاقوت ا...
-
سبزپای
لغتنامه دهخدا
سبزپای . [ س َ ] (ص مرکب ) کنایه از مدبر. (آنندراج ). || بدبخت . (آنندراج ). شوم قدم . (انجمن آرا) : چو سرسبزی خواجه باشد بجای چه اندیشه از دشمن سبزپای . امیرخسرو (از آنندراج ).سر خسرو ز سبزی بر سها بادغبار سبزپایان زو جدا باد. میرخسرو (از رشیدی ).رج...
-
طایگان
لغتنامه دهخدا
طایگان . (اِخ ) شهرکی است در نواحی بلخ از ایالت طخارستان و آنرا طایقان نیز گویند. دارای منبر (مسجد) و بازاری است و دو شعبه از رود جیحون از آن میگذرد و ازاین رو در نهایت سرسبزی و خرمی و آب فراوان است . (از انساب سمعانی ورق 364 «ب »). رجوع به طایقان شو...
-
نضارت بخش
لغتنامه دهخدا
نضارت بخش . [ ن َ رَ ب َ ] (نف مرکب ) طراوت بخش . تازگی بخش . که شکفتگی و تازگی و سرسبزی دهد : مواهبش بسان مواهب سحاب نضارت بخش بساتین . (حبیب السیر ج 3 ص 2). نسیم لطف دلفروزش نضارت بخش ریاض امید ستم رسیدگان . (حبیب السیر ج 3 ص 362).
-
نیسانی
لغتنامه دهخدا
نیسانی . [ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ) منسوب به نیسان است .- ابر نیسانی ؛ باران نیسانی . ابر و بارانی که در ماه نیسان پدیدآید و ببارد. باران بهاری که دشت و باغ را طراوت و سرسبزی دهد. رجوع به نیسان شود : ز اشک ابرنیسانی به دیبا شاخ شد معلم ز بوی باد آذاری ب...
-
جهان ارغیان
لغتنامه دهخدا
جهان ارغیان . [ ج َ اَ غ ِ ] (اِخ ) دهی است از ولایت اسپراین بالای شهر سبزوار که بطراوت هوا و غزارت ماء و سرسبزی و خرمی معروف است . در فصل بهار تمامت آن جلگاه و چمن لاله و بنفشه روید و گوسپندان آنجا را اگر صبح و شام ندوشند از بسیاری شیر پستان آنها بت...
-
مقبولی
لغتنامه دهخدا
مقبولی . [ م َ ] (حامص ) پسندیدگی و شایستگی . مطبوعی و محبوبی . (از ناظم الاطباء) : به سرسبزی صبح آراسته به مقبولی نزل ناخواسته . نظامی .رای هندی را ندیمی بود هنرپرور... که از مقبولی و به نشینی چون انسان العین در همه ٔ دیده هاش جای کردند. (مرزبان نام...
-
انگام
لغتنامه دهخدا
انگام . [ اَ ] (اِ) موسم . وقت . هنگام . (از برهان قاطع) (ازآنندراج ). هنگام و وقت . (ناظم الاطباء) : چه انگام سرسبزی تست و شهری سیه گشته زین ماتم ناگهانی . کمال اسماعیل (از انجمن آرا).ای به انگام شداید کرمت عدت من وی بهر حال مربی و ولی نعمت من . کما...