کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سرخیل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سرخیل
لغتنامه دهخدا
سرخیل . [ س َ خ َ / خ ِ ] (اِ مرکب ) رئیس گروه و سردارجماعت . (آنندراج ). سرکرده و سرلشکر. (شرفنامه ٔ منیری ) : خالی گردانیدن و آوردن سرخیلان و مقدمان و مردمان آن بقاع را به سیستان . (تاریخ سیستان ).ای شمع زردروی که در آب دیده ای سرخیل عاشقان مصیبت ر...
-
واژههای مشابه
-
سرخیل شیاطین
لغتنامه دهخدا
سرخیل شیاطین . [ س َ خ َ ل ِ ش َ ] (اِخ ) ابلیس علیه اللعنة است . (آنندراج ) (از شرفنامه ) : سرخیل شیاطین شد پی کور ز پیکانت باد از پی کار دین پیکار تو عالم را.خاقانی (دیوان چ عبدالرسولی ص 484).
-
بازه شاه سرخیل بالا
لغتنامه دهخدا
بازه شاه سرخیل بالا. [ زَ س َ خ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سنگان بخش رشخوار شهرستان تربت حیدریه که در 45 هزارگزی شمال باختری رشخوار و 9 هزارگزی شمال شوسه ٔ عمومی تربت به رشخوار واقع است . ناحیه ای است کوهستانی و با آب و هوای معتدل و 35 تن سکنه که آ...
-
جستوجو در متن
-
سرگل
لغتنامه دهخدا
سرگل . [ س َ گ َ ] (اِ مرکب ) گویی باشد که طفلان از ریسمان سازند و بدان بازی کنند. (برهان ) (رشیدی ). || نظیر سرگروه و سرخیل . (از آنندراج ).
-
خاطرپذیر
لغتنامه دهخدا
خاطرپذیر. [ طِ پ َ ] (ن مف مرکب ) دلپذیر. مورد علاقه واقع شونده . جلب توجه کننده . دلکش : لب آراست سرخیل خاقان سریربشیرین سخنهای خاطرپذیر.هاتفی (از آنندراج ).
-
نوبتی دار
لغتنامه دهخدا
نوبتی دار. [ ن َ / نُو ب َ ] (نف مرکب ) دربان بارگاه و خیمه ٔ بزرگ . (ناظم الاطباء). نگهبان خیمه . (آنندراج ). پاسبان . محافظ. نگهبان . کشیکچی : درآوردشان نوبتی دار شاه قفائی ز خون سرخ و روئی سیاه . نظامی (از آنندراج ).هر آن موری که یابد بر درش بارسل...
-
سرجمله
لغتنامه دهخدا
سرجمله . [ س َ ج ُ ل َ / ل ِ ] (اِ مرکب ) کنایه از خلاصه و گزیده . (آنندراج ) (بهار عجم ) : خاقان کبیر ابوالمظفرسرجمله شده مظفران را. خاقانی .جمال او سرجمله ٔ حسن و خوبی و مقال او فهرست شادی و بیغمی . (سندبادنامه ص 135).زبان در زبان گنج پرداختم از آن...
-
اشک ریزان
لغتنامه دهخدا
اشک ریزان . [ اَ ] (نف مرکب ) چشمی که اشک بسیار می افشاند. (ناظم الاطباء) : همه منکوب و پریشان و منخوب و اشکریزان و حیران . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 455).بریحان نثار اشکریزان بقرآن و چراغ صبح خیزان . نظامی .سلطان سریر صبح خیزان سرخیل سپاه اشکریزان . نظ...
-
سپهسالار
لغتنامه دهخدا
سپهسالار. [ س ِ پ َ ] (اِ مرکب ) سرلشکر. (شرفنامه ). مرادف سپهبد. (آنندراج ). قطب . (منتهی الارب ). صاحب الجیش . (مهذب الاسماء) : چنانکه او ملک است و همه شهان سپهش همه ملوک سپاهند و او سپهسالار. فرخی .سپهسالار لشکرْشان یکی لشکر شکن کاری شکسته شد از ا...
-
ایلک
لغتنامه دهخدا
ایلک . [ ل َ / اَ ل َ ](اِخ ) نام پادشاه یغما که ترکستان باشد. (برهان ). نام پادشاه ترکستان . (آنندراج ). پادشاه سرزمین ایلک را گویند و چون مرتبه ٔ او از خانهای توران فزونتر است بمعنی سردار و سرخیل نیز استعمال کنند : هر چند مهار خلق بگرفتندامروز تکین...
-
طفیل
لغتنامه دهخدا
طفیل . [ طُ ف َ / ف ِ ] (از ع ، ص ، اِ) شاید مخفف طفیلی باشد. رجوع به طفیلی شود که نام شخصی است از بنی امیه که در حالت عسرت و تنگدستی به شادیهای مردم بی طلب رفتی و او را طفیل العرایس گفتندی . فارسیان این لفظرا به دو معنی استعمال کنند، یکی مهمان ناخوا...
-
یحیی نیشابوری
لغتنامه دهخدا
یحیی نیشابوری . [ ی َح ْ یا ن َ / ن ِ ] (اِخ ) محیی الدین یحیی بن محمدبن یحیی ... از شعرا و فضلای فصاحت بیان بود ووفاتش به سال 850 هَ . ق . بوده . شعر زیر از اوست :تویی سرخیل مهرویان نامی ملک یا حور یا رضوان کدامی ؟چو در بستان خرامی سرو نازی مهی هرگه...
-
صبح خیز
لغتنامه دهخدا
صبح خیز. [ ص ُ ] (نف مرکب ) سحرخیز : خاقانی صبح خیز هر شام نگشاید جز بخون دل روزه . خاقانی .ای صبح خیزان می کجا آن عقل ما را خون بهاآن آبروی کار ما نگذاشت الا ریخته . خاقانی .رای ملک صبح خیز بخت عدو روزخسب شبروی از رستم است خواب ز افراسیاب . خاقانی ....