کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سرحد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سرحد
لغتنامه دهخدا
سرحد. [ س َ ح َدد / ح َ ] (اِ مرکب ) حد فاصل در زمین مشترک . (آنندراج ) (از بهار عجم ). از: سر + حد. مرز. ثغر: تونل و تالخزه دو ده است اندر میان کوه نهاده است بر سرحد میان چگل و خلخ . (حدود العالم ).چو آمد به سرحد نزدیک روم شد آراسته یکسر آن مرز و بو...
-
واژههای مشابه
-
سرحد بالا
لغتنامه دهخدا
سرحد بالا. [ س َ ح َ ] (اِخ ) دهی از دهستان القورات بخش حومه ٔ شهرستان بیرجند. دارای 130 تن سکنه . آب آن از قنات و محصول آن غلات است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).
-
سرحد چهاردانگه
لغتنامه دهخدا
سرحد چهاردانگه . [ س َ ح َدْ دِ چ َ گ َ ] (اِخ ) از بلوکات سردسیر فارس جانب شمالی شیراز است . درازای این بلوک از قریه ٔ دردانه تا قراول خانه بیست وچهار فرسخ ، پهنای آن از بازبچه تا سه ده شش فرسخ . محدود است از جانب مشرق به بلوک قونقری و از سمت شمال ب...
-
سرحد کلابی
لغتنامه دهخدا
سرحد کلابی . [ س َ ح َ ؟ ] (اِخ ) دهی است و در هفت فرسخ و نیم میانه ٔ شمال و مشرق کازرون است . (فارسنامه ٔ ناصری ).
-
سرحد شش ناحیه
لغتنامه دهخدا
سرحد شش ناحیه . [س َ ح َدْ دِ ش ِ ی َ ] (اِخ ) بلوک از سردسیرات فارس . در میانه ٔ شمال و مغرب شیراز افتاده است . در همه چیز مانند سرحد چهاردانگه است . درازی آن از قریه ٔ کیفته تا گندمان بیست ویک فرسنگ و پهنای آن از اسفدران تا قریه ٔ میمند فلارد یازده...
-
جستوجو در متن
-
علی آباد
لغتنامه دهخدا
علی آباد. [ ع َ ] (اِخ ) دهی است از بلوک سرحد چهاردانگه (یا سرحد چهارناحیه ) واقع در سه فرسخ پیشتر شمال اسپاس . (از فارسنامه ٔ ناصری ص 220، بلوکات فارس ، بلوک سرحد چهاردانگه ).
-
آقداغی
لغتنامه دهخدا
آقداغی . (اِخ ) (سفیدکوه ) نام کوهی در سرحد غربی ایران .
-
لاادیسه
لغتنامه دهخدا
لاادیسه . [ اُ س ِ ] (اِخ ) شهری که سلوکیها در سرحد پارس (معلوم نیست کدام سرحد پارس ) بنا کردند. (ایران باستان ج 3 ص 2115).
-
کرانی
لغتنامه دهخدا
کرانی . [ ک َ ] (ص نسبی ) محدودشده . تحدیدشده . || نگاه داشته شده در سرحد. (ناظم الاطباء).
-
آب خوز
لغتنامه دهخدا
آب خوز. (اِخ ) رودی نزدیک قریه ٔ امیرآباد در سرحد ایران و روس .
-
سنوردژ
لغتنامه دهخدا
سنوردژ. [ س ِ دِ ] (ترکی ، اِ) سرحد. رجوع به غیاث اللغات و آنندراج شود.
-
سنجیالی
لغتنامه دهخدا
سنجیالی . [ س َ ] (اِخ ) در سرحد اسپانیا است . (نخبة الدهر دمشقی ).
-
صفاح
لغتنامه دهخدا
صفاح . [ ص ِ ] (اِخ ) قومهااند در سرحد نعمان . (منتهی الارب ).