کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سرجهاز ی جر و جهاز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
جهیزیه
لغتنامه دهخدا
جهیزیه . [ ج َ زی ی َ ] (اِ) جهاز. جهیز. رخت عروس . رجوع به جهاز و جهیز شود.
-
الی
لغتنامه دهخدا
الی . [ اِ ل َی ْ ی َ ] (ع حرف جر + ضمیر) (از: اِلی ̍ + ی ، ضمیر متکلم ) به من . (ترجمان علامه ، ترتیب عادل ). بسوی من . و رجوع به اِلی ̍ (حرف جر) شود.
-
علام
لغتنامه دهخدا
علام . [ ع َ م َ ] (ع حرف جر + اسم ) مرکب از «علی » حرف جر، و «ما»ی استفهامی ، الف «ما» بواسطه ٔ داخل شدن حرف جر بر آن ، حذف شده است . (اقرب الموارد). مخفف «علی ما»، یعنی بر چه و بر کدام . (ناظم الاطباء).
-
زابیین
لغتنامه دهخدا
زابیین . [ ی َ ] (اِخ ) تثنیه ٔ زابی است در حالت نصب یا جر. و رجوع به زاب و زابیان در لغت نامه شود.
-
بوتیه
لغتنامه دهخدا
بوتیه . [ ی َ ] (اِ) نام گیاهی است از تیره ٔ پروانه واران ، جزو دسته ٔ لوبیاها ، که بعضی از گونه هایش بشکل درخت و بعضی بشکل گیاهان بالارونده میباشند.اصلش از هندوستان است . از این گیاه ، صمغی قرمزرنگ خارج میشود که در ناخوشیهای جهاز هاضمه و همچنین بعنو...
-
زایف
لغتنامه دهخدا
زایف . [ ی ِ ] (ع ص ) زائف . درهم پست مردود و مغشوش . (تاج العروس ) (اقرب الموارد). درهم ناسره . (ناظم الاطباء) (دهار). || کاسد مقابل رایج . ج ، زیّف و آنرا زیف نیز گویند. ج ، زیوف . (تاج العروس ):و مازودونی غیرسحق عمامةو خمسمئی منها قسی و زائف .مزوّ...
-
کنیة
لغتنامه دهخدا
کنیة. [ ک ُ / ک ِ ی َ ] (ع اِ) لفظی که بدان شخصی را خوانند... یقال : «ابوفلان »کنیته . و کذا«ام فلان »... ج ، کُنی ̍. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). نامی است که به شخص دهند تعظیم را مانند ابوحفص و ابوالحسن و یا اینکه نشانی برای او باشد و در نزد عل...
-
مهیب
لغتنامه دهخدا
مهیب . [ م َ] (ع ص ) مهوب . مرد که از وی ترسند. (منتهی الارب ، ماده ٔ هَ ی ب ). سهمگین . سهمناک . ترسناک . آنکه هرکس از او بترسد و او را شکوه دارد. (مهذب الاسماء). مرد سهمناک که خوف و سهم از او بارد و مردم از او ترسند. صاحب غیاث اللغات گوید استعمال ا...
-
علیه
لغتنامه دهخدا
علیه . [ ع َ ل َی ْه ْ ] (ع حرف جر + ضمیر) بر او. بر وی . || ضرر. نقصان . زیان . (ناظم الاطباء). به زیان .- بر علیه ؛ در تداول فارسی معاصر، مقابل بر له ، به جای به زیان و به سود است . و اینکه برخی آن را غلط شمارند (البته در تداول فارسی ) بر اساسی نی...
-
مخوف
لغتنامه دهخدا
مخوف . [ م َ ] (ع ص ) به معنی ترسیده شده و خوفناک . (غیاث ) (آنندراج ). طریق مخوف ؛ راه بیمناک . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). بعضی نوشته اند که خوف مصدر لازم است به معنی ترسیدن نه متعدی به معنی ترسانیدن پس صیغه ٔ اسم مفعول از او آمدن ، محل تأمل...
-
ای
لغتنامه دهخدا
ای . [ اَی ْ ی ُ ] (ع اِ) اسم معرب و بعضی آنرا مبنی دانسته اند و برای استفهام آید در عاقل و غیر عاقل و به معنی کدام میباشد مانند: ایهم اخوک . و فبای حدیث بعده یؤمنون . و باین معنی گاه مخفف آید و برای شرط و جز آن نحو: ایاماً تدعو فله الاسماء الحسنی ....
-
خدیجةالسلجوقیه
لغتنامه دهخدا
خدیجةالسلجوقیه . [ خ َ ج َ تُس ْ س َ قی ی َ ] (اِخ ) دختر داودبن میکائیل بن سلجوق . برادرزاده ٔ رکن الدوله طغرل بیک از سلسله ٔ سلاجقه ایران است . این زن معروف به ارسلان خاتون است و در سال 448 هَ .ق .خدیجه ٔ سلجوقیه را بزنی به القائم بامراﷲبن القادربا...
-
جارة
لغتنامه دهخدا
جارة. [ جارْ رَ ] (ع ص ، اِ) جردهنده . کسره دهنده . || راه بسوی آب . || شتری که به مهار کشیده شود. فاعلةبمعنی مفعولة مثل راضیة و دافق بمعنی مرضیة و مدفوق . و فی الحدیث : لا صدقةَ فی الابل الجارة و هی رکائب القوم لان الصدقة فی السوائم . (منتهی الارب )...
-
ه
لغتنامه دهخدا
ه . [ هَِ/ ها ] (ع حرف ، ضمیر) در عربی بر حسب لهجه های مختلف گاهی این حرف به حروف دیگری تبدیل شود یا بدل از آنها آید.اَ: هَثَر، اَثَر. هراق ، اراق . هراقه ، اَراقَه ... هناره ، اناره . هیم اﷲ، ایم اﷲ. ث : لُهاة، لثاة. ج : ماه ، ماج .ح : گناه ، جُناح ...
-
ی
لغتنامه دهخدا
ی . (حرف ) نشانه ٔ حرف سی و دوم یعنی آخرین حرف از الفبای فارسی و حرف بیست و هشتم از الفبای عربی و حرف دهم از الفبای ابجدی است . در حساب جُمَّل آن را دَه گیرند. نام آن «یا»، «یاء»، «ی » و «یی » است و در خط به صورتهای زیر نوشته و با اصطلاحات «ی تنها» چ...