کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سرتیپ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سرتیپ
لغتنامه دهخدا
سرتیپ . [ س َ ] (اِ مرکب ) در اصطلاح فعلی نظامی ، درجه ای است در ارتش ، بالاتر از سرهنگی و مادون سرلشکری . دارنده ٔ این درجه در شمار امراء ارتش است . فرمانده تیپ . فرمانده قسمتی از سربازان : نه مرد نیزه و تیغم نه مرد حمله و جنگم نه سالارم نه معلولم (...
-
واژههای مشابه
-
علی آباد سرتیپ
لغتنامه دهخدا
علی آباد سرتیپ . [ ع َ دِ س َ ] (اِخ ) دهی است کوچک از دهستان سبزواران بخش مرکزی شهرستان جیرفت واقع در7 هزارگزی جنوب سبزواران و در کنار رودخانه ٔ هلیل . دارای 16 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
-
جستوجو در متن
-
ژنرال
لغتنامه دهخدا
ژنرال . [ ژِ ن ِ ] (فرانسوی ، اِ) یکی از درجات نظامی . سرتیپ .
-
هجارش
لغتنامه دهخدا
هجارش . [ ] (اِخ ) نام محلی است در جنوب خمسه که در نقشه ٔ مهندس عبدالرزاق خان سرتیپ دیده میشود.
-
میرپنج
لغتنامه دهخدا
میرپنج . [ پ َ ] (اِ مرکب ) امیرپنجه . امیرپنج . مقامی لشکری بالاتر از سرتیپ و پایین تر از امیرتومان . (یادداشت مؤلف ).
-
په په
لغتنامه دهخدا
په په . [ پ ِ پ ِ ] (اِخ ) (فلورستان ) سرتیپ ایتالیائی ، متولد در «سکیلاس » (1780 - 1851 م .). || برادرش ، گیوم وطن پرست و سرتیپ (1782 - 1855 م .). این دو برادر در حکومت آزادی خواه سال 1820 م . شرکت کردند.
-
اسپانی
لغتنامه دهخدا
اسپانی . [ اِ پان ْی ْ ] (اِخ ) ژان لوئی بریژیت . سرتیپ فرانسوی ، مولد اُش . وی در جنگ اِسلینگ کشته شد. (1766 - 1809 م .).
-
اسپیناس
لغتنامه دهخدا
اسپیناس . [ اِ ] (اِخ ) شارل . سرتیپ فرانسوی . مولد سِساک . وی لوئی ناپلئون را در کودتای دوم دسامبر یاری کرد و بسال 1858 وزیر داخله گردید و در ماژِنتا کشته شد. (1815 - 1859 م .).
-
اسپینلا
لغتنامه دهخدا
اسپینلا. [ اِ ن ُ ] (اِخ ) امبرواز دُ... سرتیپ ایطالیائی ، مولد ژِن (جنوه ). وی در خدمت دولت اسپانیا در هلند و لمباردی کسب شهرت کرد. (1569 - 1630 م .).
-
پکسان
لغتنامه دهخدا
پکسان . [ پ ِ ] (اِخ ) هانری ژزف . سرتیپ فرانسوی ، متولد در شهر متز. مخترع توپ های خمپاره اندازی بنام او. مولد وی بسال 1783 و وفات بسال 1854 م .
-
سرپاس
لغتنامه دهخدا
سرپاس . [ س َ ] (اِ مرکب ) سردار شبانان و محافظان ، چه پاس بمعنی محافظ آمده است . (برهان ). سردار پاسبانان . (جهانگیری ) (رشیدی ) : دل سرکشان پر ز وسواس بودهمه گوش بر بانگ سرپاس بود. فردوسی .همه دست تابان ز الماس بودهمه کوه در بانگ سرپاس بود. اسدی .ب...
-
تیمسار
لغتنامه دهخدا
تیمسار. (اِ) کلمه ای است که آن را به عربی حضرت می گویند. (برهان ) (آنندراج ). در پارسی کلمه ای است برای تعظیم که به عربی آن را حضرت خوانند و آن را تیمشار نیز گویند. (انجمن آرا). لقبی است برای تعظیم مانند جناب و این لقب از شت که به معنی حضرت است پست ت...
-
شهرک الموت
لغتنامه دهخدا
شهرک الموت . [ ش َ رَ ک ِ اَ ل َ ] (اِخ ) از روی نقشه ٔ میس استارک قریب 9 یا 7 میل در مشرق ملتقای آب الموت با آب طالقان است و هر میلی 1609 متر = 14481 متر یا 14 کیلومتر و نیم که از قرار حساب تقریبی هر 6 کیلومتری یک فرسخ ، قریب دو فرسخ و نیم یا دو فرس...