کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سربجیب تفکر فرو بردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
اضطفاز
لغتنامه دهخدا
اضطفاز. [ اِ طِ ] (ع مص ) فرو بردن چیزی را بناخوشی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). فرو بردن چیزی را به اکراه . (از اقرب الموارد).
-
باغوش
لغتنامه دهخدا
باغوش . (اِ) سر به آب فرو بردن . غوطه زدن . (شمس اللغات ). چیزی را به آب فرو بردن . سر به آب فرو بردن و غوطه خوردن . (برهان ) (هفت قلزم ) (آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ). امّا ظاهراً باغوش مصحف ناغوش است . رجوع به کلمه ٔ ناغوش شود. || چیزی به آب فرورف...
-
خشم خود را فرو بردن
لغتنامه دهخدا
خشم خود را فرو بردن . [خ َ / خ ِ م ِ خوَدْ / خُدْ ف ُ ب ُ دَ ] (مص مرکب ) غیظ خود را خوردن . کظم غیظ کردن . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
تسخیخ
لغتنامه دهخدا
تسخیخ . [ ت َ ] (ع مص ) دنبال به زمین فرو بردن ملخ . (تاج المصادر بیهقی ).
-
مانیتیسم
لغتنامه دهخدا
مانیتیسم . [ ی ِ تی ] (فرانسوی ، اِ) (اصطلاح فیزیک ) مغناطیس . جاذبه . (فرهنگ فارسی معین ). || تحت تسلط و اراده ٔ خود قرار دادن شخص دیگری را بوسیله ٔ نگاهها و حرکات دست و او را به خواب مغناطیسی فرو بردن . به خواب مغناطیسی فرو بردن . خواب مغناطیسی . (...
-
محارفة
لغتنامه دهخدا
محارفة. [ م ُ رَ ف َ ] (ع مص ) میل به جراحت فرو بردن تا غور آن معلوم شود. (منتهی الارب ). میل فرو بردن به جراحت و یافتن عمق آن را. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || کسی را بی روزی کردن . (منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ). پاداش دادن . (ناظم الاطباء)....
-
سلعفة
لغتنامه دهخدا
سلعفة. [ س َ ع َ ف َ ] (ع مص ) فرو بردن چیزی را به گلو. (منتهی الارب ) (آنندراج ) . رجوع به سلغفه شود.
-
پتمار زدن
لغتنامه دهخدا
پتمار زدن . [پ ُ زَ دَ ] (مص مرکب ) چون بوتیمار سر در میانه ٔ دو شانه فرو بردن . محزون نشستن . رجوع به بوتیمار شود.
-
تسرط
لغتنامه دهخدا
تسرط. [ ت َ س َرْ رُ ] (ع مص ) فروبردن چیزی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) بلعیدن چیزی را. (از اقرب الموارد) (از المنجد). آسان درحلق فرو بردن . (از متن اللغة).
-
تقلزم
لغتنامه دهخدا
تقلزم . [ ت َ ق َ زُ ] (ع مص ) فرو بردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بلعیدن چیزی را. (از اقرب الموارد). || به بخل و ناکسی مردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
خیبت
لغتنامه دهخدا
خیبت . [ خ َ ب َ ] (ع اِمص ) خسران . زیان کاری . (یادداشت مؤلف ). خیبة. || نومیدی . ناکامی . ناکامروایی . (یادداشت مؤلف ) : کفشگر در معرض تعارض دو حال سر تفکر بگریبان حیرت فرو برد حال قدیم از سفاهت و بدیها او را ترهیب و تهدید می نماید و غریمت خود ی...
-
مقس
لغتنامه دهخدا
مقس . [ م َ ] (ع مص ) در آب فرو بردن . || پرکردن خیک را. || شکستن چیزی را. || روان شدن آب . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || شعر گفتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ): هو یمقس الشعر کیف شاء؛ ای یقوله مستعارة من المقس فی ال...
-
امتاح
لغتنامه دهخدا
امتاح . [ اِ ] (ع مص ) دم بزمین فرو بردن ملخ برای تخم نهادن . (از شرح قاموس ) (از اقرب الموارد) (از تاج العروس ) (از قطر المحیط). دم بزمین سپوختن ملخ جهت خایه نهادن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || بلند و طولانی شدن روز. (از لسان العرب ).
-
تفقیر
لغتنامه دهخدا
تفقیر. [ ت َ ] (ع مص ) کندن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || گوها بزمین فرو بردن برای درخت نشاندن . (زوزنی ). حفره کندن برای غرس نهال خرما. (از اقرب الموارد). || جوی نهال کندن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || سوراخ کردن مه...
-
سخ
لغتنامه دهخدا
سخ . [ س َخ خ ] (ع مص ) رفتن آب . (المصادر زوزنی ). سخ المطر؛ باریدن . (دزی ج 1 ص 637). || دور رفتن در کندن . (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || دور رفتن در سیر. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || دم بزمین فرو بردن ملخ تا بیضه نهد.