کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سرباز زدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
سرباز ماندن
لغتنامه دهخدا
سرباز ماندن . [ س َ دَ ] (مص مرکب ) حیران ماندن . (غیاث ) (آنندراج ). || تهی شدن . خالی شدن : بسکه فرورفت به سودا قلم محبره سرباز بمانداز رقم .امیرخسرو (از آنندراج ).
-
واژههای همآوا
-
سر باززدن
لغتنامه دهخدا
سر باززدن . [ س َ بازْ، زَ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از اعراض کردن . (آنندراج ). ابا کردن . امتناع کردن . نافرمانی کردن . جموح . جماح . (دهار) (ترجمان القرآن ) : پس اگر روزی چند صبر باید کرد... عاقل از آن چگونه سر باززند. (کلیله و دمنه ). شنیدم که سر از ...
-
جستوجو در متن
-
قمد
لغتنامه دهخدا
قمد. [ ق َ ] (ع مص ) سرباز زدن و بازایستادن از کاری . || بر نیکی یا بدی پاییدن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
-
بپگن
لغتنامه دهخدا
بپگن . [ ب ِ گ َ ] (اِ) کسی را گویند که ازغایت سیری نگاه به طعام نکند. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء). || کنایه از، از طعام سرباز زدن . (برهان قاطع). بتکن . و رجوع به بتکن شود. || بمعنی بفکن فعل امر. (برهان قاطع) (انجمن آرای ناصری ) (از آنندراج ). و رجو...
-
بتکندن
لغتنامه دهخدا
بتکندن . [ ب ِ ک َ دَ ] (مص ) از غایت سیری میل به طعام نکردن و چیزی نخوردن . (برهان قاطع). سرباز زدن از طعام از غایت سیری . (فرهنگ رشیدی ). نفرت داشتن از طعام . (ناظم الاطباء). || آزار یافتن از بدهضمی طعام و تهوع داشتن . (ناظم الاطباء).
-
بتکن
لغتنامه دهخدا
بتکن . [ ب ِ ک َ ] (اِ) ماله ٔ برزیگری را گویند و آن تخته ای باشد که زمین شیار کرده را بدان هموار کنند. (انجمن آرای ناصری ) (برهان قاطع) (آنندراج ). تخته ای که برزگران بر زمین شیارکرده کشند تا کلوخهای او شکسته گردد. (فرهنگ رشیدی ). ماله ٔ برزیگران . ...
-
دوق
لغتنامه دهخدا
دوق . [ دَ / دو ] (ع مص ) دواقة. (ناظم الاطباء). گول شدن . (منتهی الارب ). احمق شدن . (تاج المصادر بیهقی ). || لاغر گردیدن اشتران . || ناگوارد شدن فصیل از شیر تا آنکه برگردد از مادر. || چشیدن طعام را. (منتهی الارب ). آزمودن . (تاج المصادر بیهقی ). ||...
-
قمحة
لغتنامه دهخدا
قمحة. [ ق َ ح َ ] (ع اِ) حبة قمح . (از اقرب الموارد). || دوایی است که آن را قصب الزریره خوانند. (برهان ) (آنندراج ). رجوع به قصب الزریره شود. || مهذب الاسماء قمحة را بمعنی آنچه با دهن پرکنند ای بتکن ، آورد، و برهان بتکن را سرباز زدن و میل به طعام نکر...
-
امتناع کردن
لغتنامه دهخدا
امتناع کردن . [ اِ ت ِ ک َدَ ] (مص مرکب ) سرباز زدن . باز ایستادن : و شیرویه را بر پدر بیرون آوردند و او امتناع می کرد،گفتند اگر تو نکنی ما دیگری را بیاریم . (فارسنامه ٔ ابن بلخی ). ایاس بن قبیصه را بفرستاد به بنی شیبان و آنرا از ایشان بازخواست ایشان...
-
نعر
لغتنامه دهخدا
نعر. [ ن َ ] (ع مص ) رفتن در شهرها. (از اقرب الموارد) (از المنجد) (از متن اللغة). || خلاف ورزیدن و انکار نمودن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). مخالفت کردن و سرباز زدن . (از اقرب الموارد) (از متن اللغة) (از المنجد). || نعره زدن . (دهار) (یادداشت مؤلف...
-
دواقة
لغتنامه دهخدا
دواقة. [ دَ ق َ ] (ع مص ) احمق شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (از مهذب الاسماء). گول شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || لاغر گردیدن شتران . || ناگوار شدن فصیل از شیر تا آنکه برگردد از مادر. || چشیدن طعام را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب ال...
-
شانه کردن
لغتنامه دهخدا
شانه کردن . [ ن َ / ن ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) با شانه مو را باز کردن و پاک کردن . (فرهنگ نظام ). بمعنی شانه زدن . (بهار عجم ) (آنندراج ). خوارکردن و از هم باز کردن تارهای موی سر تا درهم و ژولیده و کرک ننماید : که باز شانه کند همچو باد سنبل رابه پیش چنگ...
-
غیرت بردن
لغتنامه دهخدا
غیرت بردن . [ غ َ / غ ِ رَ ب ُ دَ ] (مص مرکب ) رشک بردن . حسد ورزیدن : گر باخبرستی ز پی روی تو هر شب غیرت برمی بر فلک خیره نگر بر. سنائی .بر این آب ، غیرت برد آب حیوان بر این حوض ، رشک آورد حوض کوثر. خاقانی .همراه من مباش که غیرت برند خلق در دست مفلس...