کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سرای درم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سرای درم
لغتنامه دهخدا
سرای درم . [ س َ ی ِ دِ رَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) دارالضرب . دارالسکه . ضرابخانه : شهرکی است از وی تا لب رود پرک فرسنگی است و اندر وی سرای درم زدن است [ به ماوراءالنهر ]. (حدود العالم ).همی کرد اندیشه ٔ بیش و کم بفرمود پس تا سرای درم بسازند و آرا...
-
واژههای مشابه
-
عشرت سرای
لغتنامه دهخدا
عشرت سرای . [ ع ِ رَ س َ ] (اِ مرکب ) عشرت سرا. عشرتخانه . عشرتگاه . محل عشرت و کامرانی : بس شخص بینوا که ورا از علوّ قدرعشرت سرای جنت اعلی مکان شود. سعدی .و رجوع به عشرت شود.
-
کشک سرای
لغتنامه دهخدا
کشک سرای . [ ک ُ س َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان یامچی بخش مرکزی شهرستان مرند واقع در 18هزارگزی باختری مرند و پانصد گزی شوسه ٔ خوی به مرند دارای 2892تن سکنه . آب آن از رودخانه و قنات و راه شوسه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
-
گوگ سرای
لغتنامه دهخدا
گوگ سرای . [ س َ ] (اِخ ) موضعی نزدیک سمرقند. (یادداشت به خط مؤلف ). در این محل بود که غایرخان ، حاکم اترار و کشنده ٔ تجار مغول را که سبب اصلی هجوم چنگیز گردید، پس از تسخیر اترار و دستگیر ساختن او سیم گداخته در چشم ریختند. رجوع به جهانگشای جوینی ج 1...
-
گردک سرای
لغتنامه دهخدا
گردک سرای . [ گ ِ دَ س َ ] (اِ مرکب ) جایی که برای نوعروس و داماد سازند و به عربی حجله گویند : هر طرف آرامگاه شاه دامادی است شوخ هر طرف گردک سرای نوعروسی دلبری است . واعظ قزوینی (از آنندراج ).رجوع به گردک شود.
-
نغمه سرای
لغتنامه دهخدا
نغمه سرای . [ ن َ م َ / م ِ س َ ] (نف مرکب ) نغمه سرا : همه پشت پیلان پر از کوس و نای در و دشت پر بانگ نغمه سرای . فردوسی .مرغ زیرک نشود در چمنش نغمه سرای هر بهاری که به دنبال خزانی دارد.حافظ.
-
نوحه سرای
لغتنامه دهخدا
نوحه سرای .[ ن َ / نُو ح َ / ح ِ س َ ] (نف مرکب ) نوحه سراینده . نوحه گر. که نوحه سراید. که نوحه خوانی کند : گهی معرف سازد به ناکسی خود راگهی کجا نهم این کاسه گاه نوحه سرای . _(l50k)_ سوزنی .یاور گرگم به وقت بره ربودن پیش شبان باژگونه نوحه سرایم . سو...
-
سپنجی سرای
لغتنامه دهخدا
سپنجی سرای . [ س ِ پ َ س َ ] (اِ مرکب ) کنایه از دنیا. (غیاث ) (آنندراج ) : ترا شهریارا جزاین است جای نماند کس اندر سپنجی سرای . فردوسی .چو این چار گوهر بجای آمدندزبهر سپنجی سرای آمدند. فردوسی .رها کن ز چنگ این سپنجی سرای که پرمایه تر زین ترا هست جای...
-
سقین سرای
لغتنامه دهخدا
سقین سرای . [ س َ س َ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان مهرانرود بخش بستان آباد شهرستان تبریز. دارای 154 تن سکنه و آب آن از رودخانه اوجان چای است . محصول آن غلات ، یونجه ، سیب زمینی ، سردرختی است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
-
شوم سرای
لغتنامه دهخدا
شوم سرای . [ س َ ] (اِمرکب ) خانه ٔ نامیمون . خانه ٔ نحس و شوم : عاقل به چه امید در این شوم سرای بر دولت او دل نهد از بهر خدای .؟ (از مرصادالعباد).
-
عالی سرای
لغتنامه دهخدا
عالی سرای . [ س َ ] (اِ مرکب ) قصرسلطنتی و سرای پادشاهی و حرم خانه . (ناظم الاطباء).
-
غم سرای
لغتنامه دهخدا
غم سرای . [ غ َ س َ ] (اِ مرکب ) جای غم و اندوه . خانه ٔ غم . غمخانه . غمکده . غم جای . غمگاه . || کنایه از دنیاست : در غم سرای عاریت از شادی گر هیچ هست هیچکسان دارند.خاقانی .
-
هم سرای
لغتنامه دهخدا
هم سرای . [ هََ س َ ] (ص مرکب ) هم سرا. هم خانه . همنشین : بمانید با یکدگر هم سرای مباشید از یکدگَرْتان جدای . فردوسی .بدین هم نشست و بدین هم سرای همی دارشان تا تو باشی به جای .فردوسی .
-
یزدان سرای
لغتنامه دهخدا
یزدان سرای . [ ی َ س َ ] (اِ مرکب ) خانه ٔ یزدان . خانه ٔ خدای . || (اِخ ) در شاهنامه این کلمه به معنی رباطی و پرستشگاهی آمده است . (از فرهنگ لغات ولف ) : چنین تا به پیش رباطی رسیدسر تیغ دیوار او ناپدیدکجا خواندندیش یزدان سرای پرستشگهی بود و فرخنده ج...