کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سراییدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سراییدن
لغتنامه دهخدا
سراییدن . [ س َ دَ ] (مص ) سرودن . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). نغمه پردازی و سخن سرایی و حرف زدن آدمیان و سرود مرغان باشد. (برهان ). نغمه کردن و سرود گفتن . (رشیدی ) (انجمن آرا) : هم آنگاه طنبور در بر گرفت سراییدن از کام دل درگرفت . فردوسی .قمری هم...
-
واژههای مشابه
-
ترانه سراییدن
لغتنامه دهخدا
ترانه سراییدن . [ ت َ ن َ / ن ِ س َ دَ ] (مص مرکب ) آهنگ ساختن . آواز خواندن . نغمه برداشتن . رجوع به ترانه سرای شود.
-
دعا سراییدن
لغتنامه دهخدا
دعا سراییدن . [ دُ س َدَ ] (مص مرکب ) دعا کردن . سر کردن دعا : گر تواز بوی مشک عطسه زنی هر که حاضر دعات بسراید.خاقانی .
-
جستوجو در متن
-
سرایندگی
لغتنامه دهخدا
سرایندگی . [ س َ ی َ دَ/ دِ ] (حامص ) عمل سراییدن . رجوع به سراییدن شود.
-
تهزیج
لغتنامه دهخدا
تهزیج . [ ت َ ] (ع مص ) سراییدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
بسراییدن
لغتنامه دهخدا
بسراییدن . [ ب ِ س َ دَ ] (مص ) تَغَنّی . (زوزنی ). سرودن . رجوع به سراییدن و سرودن شود.
-
تغنی
لغتنامه دهخدا
تغنی . [ ت َ غ َن ْ نی ] (ع مص ) سراییدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (دهار) (مجمل اللغة). سراییدن و سرود گفتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). سراییدن و خوانندگی کردن به آواز. (ازاقرب الموارد). || با زن عشقبازی کردن . || ستودن یا نکوهی...
-
رنم
لغتنامه دهخدا
رنم . [ رَ ن َ ] (ع مص ) سراییدن . (تاج المصادربیهقی ) (المصادر زوزنی ) (منتهی الارب ). ترجیع صوت باشادمانی . (از معجم متن اللغه ). رجوع به ترنم شود.
-
تعثیث
لغتنامه دهخدا
تعثیث . [ ت َ ] (ع مص ) خوش کردن آواز را در سرود و خوش سراییدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ترنم در غنا. (از اقرب الموارد).
-
ترنم
لغتنامه دهخدا
ترنم . [ ت َ رَن ْ ن ُ] (ع مص ) سراییدن . (دهار) (مجمل اللغه ). سراییدن و برگردانیدن آواز. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). سراییدن و سرود. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). و با لفظ رستن مستعمل . (آنندراج ). غنا، خواندن نیکو و خوش گردانیدن صدا. (از اقرب ا...
-
غزل پرداختن
لغتنامه دهخدا
غزل پرداختن . [ غ َ زَ پ َ ت َ ] (مص مرکب ) غزل سراییدن . غزل گفتن . غزل بافتن : غزل پردازم اینک از دو بیت خود دو مصرع راکنم مطلع که حسن آفتاب از فرقدان بینی .عرفی (از آنندراج ).
-
غزلگویی
لغتنامه دهخدا
غزلگویی . [ غ َ زَ ] (حامص مرکب ) غزل سرایی . غزل پردازی . غزلخوانی . غزل گفتن . غزل سراییدن : هر مرغ به دستانی در گلشن شاه آمدبلبل به نواسازی حافظ به غزل گویی .حافظ.
-
ترانه سنجیدن
لغتنامه دهخدا
ترانه سنجیدن . [ ت َ ن َ / ن ِ س َ دَ ] (مص مرکب ) سرود گفتن . نغمه سراییدن : لبم بعشق نسنجد ترانه ٔ زنهارولی ز اشک من این مدعا برون آید.طالب آملی (از ارمغان آصفی ).