کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سراینده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سراینده
لغتنامه دهخدا
سراینده . [ س َ ی َ دَ / دِ ] (نف ،اِ) نغمه کننده . (غیاث ). خواننده . مغنی : سراینده باش و فزاینده باش شب و روز با رامش و خنده باش . فردوسی .یکی گنج ویژه به درویش دادسراینده را جامه ٔ خویش داد. فردوسی .چو در سبز کله خوش آواز راوی سراینده بلبل ز شاخ ...
-
جستوجو در متن
-
رامش سرای
لغتنامه دهخدا
رامش سرای . [ م ِ س َ ] (نف مرکب ) مخفف رامش سراینده . سازنده . نوازنده . سراینده ٔ رامش . سراینده ٔ نغمه و نوا. مطرب : پرستندگان ایستاده بپای ابا بربط و چنگ و رامش سرای .فردوسی .
-
دانشسرا
لغتنامه دهخدا
دانشسرا. [ ن ِ س َ ] (نف مرکب ) سراینده ٔ دانش .
-
متنغم
لغتنامه دهخدا
متنغم . [ م ُ ت َ ن َغ ْ غ ِ ] (ع ص ) سخن آهسته گوینده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || آهسته سراینده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). آهسته خواننده و سراینده . (ناظم الاطباء). رجوع به تنغم شود.
-
صدق سرا
لغتنامه دهخدا
صدق سرا. [ ص ِ س َ ] (نف مرکب ) راست گو. راست سراینده : نکنم مدح سرائی بدروغ که زبان صدق سرای است مرا.خاقانی .
-
آفرین نامه
لغتنامه دهخدا
آفرین نامه . [ ف َ م َ ] (اِخ ) نام منظومه ای و ظاهراً ببحر متقارب از ابوشکور بلخی : نگه کن که در نامه ٔ آفرین چه گوید سراینده ٔ پاکدین ...(راحةالانسان ).
-
متغزل
لغتنامه دهخدا
متغزل . [ م ُ ت َ غ َزْ زِ ] (ع ص ) شعر غزل سراینده . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به تغزل شود.
-
افسانه سرا
لغتنامه دهخدا
افسانه سرا. [ اَ ن َ / ن ِ س َ ] (نف مرکب ) افسانه گو. قصه گو. داستان سرا. سراینده ٔ افسانه . رجوع به افسانه ساز شود.
-
ترنم سرای
لغتنامه دهخدا
ترنم سرای . [ ت َ رَن ْ ن ُ س َ ] (نف مرکب ) سرودگوی . مغنی . سراینده : ترنم سرای تهی مایگان پیام آور دیگ همسایگان .نظامی .
-
دانشسرای
لغتنامه دهخدا
دانشسرای . [ ن ِ س َ ] (نف مرکب ) دانش سرا. سراینده ٔ دانش : چو شد بر سر آن بارگاه و سرای برآورد سر شاه دانش سرای .اسدی .
-
نغمه گر
لغتنامه دهخدا
نغمه گر. [ ن َ م َ / م ِ گ َ ] (ص مرکب ) نغمه سرا. نغمه پرداز. نغمه طراز. سراینده : بلبل نغمه گر از باغ طرب شد به سفرگوش بر نوحه ٔ زاغان به حضر بگشائید.خاقانی .
-
غریب
لغتنامه دهخدا
غریب . [ غ َ ] (اِخ ) منصور شاهین .سراینده ٔ شعر معروف «المعنی » از معلقه ٔ «دامور» وی لبنانی است و دیوانش در مطبعه ٔ جدعون بیروت به سال 1914م . چاپ شده است . (از معجم المطبوعات ج 2 ص 1407).
-
هم پا
لغتنامه دهخدا
هم پا. [ هََ ] (ص مرکب ) همراه . (غیاث ) : خروشان گاودم با او به یک جاچنان چون دو سراینده به هم پا. فخرالدین اسعد.وهم در سرعت گمان دارد که او هم پای اوست وهم همراهی ّ هم پا برنتابد بیش از این .خاقانی .
-
تازه گوی
لغتنامه دهخدا
تازه گوی . [ زَ / زِ ] (نف مرکب ) نو گوینده . نو سراینده . || مجازاً، تازه سخن . نوپرداز. نیکوگفتار. نغزسخن (و جمع آن تازه گویان آید) : بساز لب تازه گویان زندره نغمه ٔ آبدار سخن .طغرا (از آنندراج ).