کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سرایت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سرایت
لغتنامه دهخدا
سرایت . [ س ِ ی َ ] (ع مص ) تأثیر و دررفتن واثر کردن چیزی در چیزی . (غیاث ). سرایة : نیست یک تن در این همه اطراف کاندر او وهن را سرایت نیست . مسعودسعد.رجوع به سرایة شود. || درگذشتن از چیزی . (غیاث اللغات از صراح اللغة). رجوع به سرایة شود.
-
واژههای مشابه
-
سرایت کردن
لغتنامه دهخدا
سرایت کردن . [ س ِ ی َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) اثر کردن . راه یافتن : بسوزم که یار پسندیده اوست که در وی سرایت کند سوز دوست . سعدی .فراقنامه ٔ سعدی به هیچ گوش نیامدکه دردی از سخنانش در او نکرد سرایت . سعدی .سعدی نهفته چند بماند حدیث عشق این ریش اندرون بک...
-
واژههای همآوا
-
سرایة
لغتنامه دهخدا
سرایة. [ س ِ ی َ ] (ع مص ) به شب رفتن . (منتهی الارب ) (دهار) (اقرب الموارد) (تاج المصادر بیهقی ). || تأثیر و اثر کردن چیزی . (آنندراج ). || درگذشتن چیزی . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
صرایة
لغتنامه دهخدا
صرایة. [ ص َ ی َ ] (ع اِ) حنظل ذره شده . (مهذب الاسماء). حنظل و آب آن . (منتهی الارب ). ج ، صرای . حنظلی است که مایل بزردی شده باشد.
-
جستوجو در متن
-
واگیری
لغتنامه دهخدا
واگیری . (حامص مرکب ) سرایت . سرایت دربیماری . (یادداشت مؤلف ). || (ص نسبی ) مسری : بیماری واگیری ، بیماری مسری . (یادداشت مؤلف ).
-
منعدی
لغتنامه دهخدا
منعدی . [ م ُ ع َ ] (ع ص ) مسری و دارای سرایت . (ناظم الاطباء).
-
واگیره
لغتنامه دهخدا
واگیره . [ رَ / رِ ] (اِمص مرکب ) سرایت . سرایت مرض . (یادداشت مؤلف ). || (اِ مرکب ) درجه . (یادداشت مؤلف ). || در اصطلاح نجاران ، خطی که بر چوب کشند با مداد و جز آن و طول یا عرض مطلوب را بدان مقیاس کنند. (یادداشت مؤلف ).
-
دب
لغتنامه دهخدا
دب . [ دَب ب ] (ع مص ) نرم رفتن . (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ). آهسته و به تنهائی راندن . (زوزنی ).آهسته خرامیدن . و قولهم : هو اکذب من دب و درج ؛ یعنی کاذب ترین زندگان و مردگان است . (منتهی الارب ). || سرایت کردن شراب و بیماری در بدن . (منتهی الارب...
-
عدوی
لغتنامه دهخدا
عدوی . [ ع َدْ وا] (ع اِ) بیماری که از یکی به دیگری نقل کند مانند خارش و گر و جز آن . (منتهی الارب ). آنچه از یکی به دیگری سرایت کند از جرب و جز آن . (از اقرب الموارد).
-
واگیر داشتن
لغتنامه دهخدا
واگیر داشتن . [ ت َ ] (مص مرکب ) سرایت داشتن . مسری بودن . (ناظم الاطباء). هر بیماری است که از بوی آن دیگری هم گیرد به تازی مسری . (آنندراج ). بو داشتن . (یادداشت مؤلف ).
-
واگیردار
لغتنامه دهخدا
واگیردار. (نف مرکب ) مسری . ساری . مرضی که از بیمار به اطرافیان سرایت کند. مرضی بودار. رجوع به واگیر داشتن شود.
-
شترمیری
لغتنامه دهخدا
شترمیری . [ ش ُ ت ُ ] (حامص مرکب ) اشترمیری . مردن پیاپی شتران به سبب سرایت امراض . مرگامرگی شتران . و رجوع به اشترمیری شود.