کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سرای پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سرای
لغتنامه دهخدا
سرای . [ س َ ] (اِ) سَرا. خانه که به عربی بیت خوانند. (برهان ). خانه . (آنندراج ) (رشیدی ). دار. (منتهی الارب ) (دهار) (المنجد). منزل . (منتهی الارب ) : دور ماند از سرای خویش و تبارنه سری ساخت بر سر کهسار. رودکی .سرائی است بر کنار مسجد مکه که آن را د...
-
سرای
لغتنامه دهخدا
سرای . [ س َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بدوستان بخش هریس شهرستان اهر. دارای 1734 تن سکنه است . آب آنجا از چشمه تأمین میشود. محصول آن غلات ، حبوب . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).
-
سرای
لغتنامه دهخدا
سرای . [ س َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان شرفخانه ٔ بخش شبستر شهرستان تبریز. دارای 744 تن سکنه است . آب آنجا از چشمه تأمین میشود. محصول آن غلات ، حبوب . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).
-
سرای
لغتنامه دهخدا
سرای . [ س َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان میان آب (بلوک شعیبه ) بخش مرکزی شهرستان اهواز. دارای 100 تن سکنه است . آب آنجا از رودخانه ٔ دز تأمین میشود. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).
-
سرای
لغتنامه دهخدا
سرای . [ س َ ] (اِخ ) نام شهری است بزرگ و حسن خیز در جانب شمال دارالملک تاتار. (برهان ). نام شهری است از ترکستان و آن را سرای باتوخان گفتندی زیرا که باتوخان بن جوجی خان بانی آن بوده و از آن جا تا دربند سه چهار مرحله است . (آنندراج ). شهر سرای در کنار...
-
سرای
لغتنامه دهخدا
سرای . [ س َ ] (نف مرخم ) سَرا. سخن گوی و حرف زن که شاعر و قصه خوان باشد لیکن در این دو جا بدون ترکیب گفته نمیشود، همچو مدحت سرای و سخن سرای . (برهان ) : هزاردستان بر گل سخن سرای چو سعدی دعای صاحب عادل علاء دولت و دین را. سعدی .- بربطسرای : چون در آو...
-
واژههای مشابه
-
عشرت سرای
لغتنامه دهخدا
عشرت سرای . [ ع ِ رَ س َ ] (اِ مرکب ) عشرت سرا. عشرتخانه . عشرتگاه . محل عشرت و کامرانی : بس شخص بینوا که ورا از علوّ قدرعشرت سرای جنت اعلی مکان شود. سعدی .و رجوع به عشرت شود.
-
کشک سرای
لغتنامه دهخدا
کشک سرای . [ ک ُ س َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان یامچی بخش مرکزی شهرستان مرند واقع در 18هزارگزی باختری مرند و پانصد گزی شوسه ٔ خوی به مرند دارای 2892تن سکنه . آب آن از رودخانه و قنات و راه شوسه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
-
گوگ سرای
لغتنامه دهخدا
گوگ سرای . [ س َ ] (اِخ ) موضعی نزدیک سمرقند. (یادداشت به خط مؤلف ). در این محل بود که غایرخان ، حاکم اترار و کشنده ٔ تجار مغول را که سبب اصلی هجوم چنگیز گردید، پس از تسخیر اترار و دستگیر ساختن او سیم گداخته در چشم ریختند. رجوع به جهانگشای جوینی ج 1...
-
گردک سرای
لغتنامه دهخدا
گردک سرای . [ گ ِ دَ س َ ] (اِ مرکب ) جایی که برای نوعروس و داماد سازند و به عربی حجله گویند : هر طرف آرامگاه شاه دامادی است شوخ هر طرف گردک سرای نوعروسی دلبری است . واعظ قزوینی (از آنندراج ).رجوع به گردک شود.
-
نغمه سرای
لغتنامه دهخدا
نغمه سرای . [ ن َ م َ / م ِ س َ ] (نف مرکب ) نغمه سرا : همه پشت پیلان پر از کوس و نای در و دشت پر بانگ نغمه سرای . فردوسی .مرغ زیرک نشود در چمنش نغمه سرای هر بهاری که به دنبال خزانی دارد.حافظ.
-
نوحه سرای
لغتنامه دهخدا
نوحه سرای .[ ن َ / نُو ح َ / ح ِ س َ ] (نف مرکب ) نوحه سراینده . نوحه گر. که نوحه سراید. که نوحه خوانی کند : گهی معرف سازد به ناکسی خود راگهی کجا نهم این کاسه گاه نوحه سرای . _(l50k)_ سوزنی .یاور گرگم به وقت بره ربودن پیش شبان باژگونه نوحه سرایم . سو...
-
سپنجی سرای
لغتنامه دهخدا
سپنجی سرای . [ س ِ پ َ س َ ] (اِ مرکب ) کنایه از دنیا. (غیاث ) (آنندراج ) : ترا شهریارا جزاین است جای نماند کس اندر سپنجی سرای . فردوسی .چو این چار گوهر بجای آمدندزبهر سپنجی سرای آمدند. فردوسی .رها کن ز چنگ این سپنجی سرای که پرمایه تر زین ترا هست جای...
-
سقین سرای
لغتنامه دهخدا
سقین سرای . [ س َ س َ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان مهرانرود بخش بستان آباد شهرستان تبریز. دارای 154 تن سکنه و آب آن از رودخانه اوجان چای است . محصول آن غلات ، یونجه ، سیب زمینی ، سردرختی است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).