کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سراپا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سراپا
لغتنامه دهخدا
سراپا. [ س َ ] (اِ مرکب ) (از: سر+ «َا» واسطه + پا). سراپای . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). همه و تمام . (برهان ). سرتاپا و همه و تمام . (آنندراج ). تمام از اول تا آخر. (غیاث ) : بزندانیان جامه ها داد نیزسراپای و دینار و هرگونه چیز. فردوسی .چو دیدم ک...
-
واژههای مشابه
-
سراپا دادن
لغتنامه دهخدا
سراپا دادن . [ س َ دَ ] (مص مرکب ) کون دادن ، و این محاوره ٔ لوطیانست . (آنندراج ) (بهار عجم ). لواطت و اغلام و مغلم . (مجموعه ٔ مترادفات ص 312) : داد عاشق پروری آن سروبالا میدهددیگران رو میدهند و اوسراپا میدهد.محمد سعید اشرف (از آنندراج ).
-
جستوجو در متن
-
گدر
لغتنامه دهخدا
گدر. [ گ ِ / گ َدَ ] (اِ) سلاح جنگ . (برهان ) (آنندراج ) : درآمد مرتب سراپا گدربه جنگ آوران گشته خونش هدر. میرنظمی (از شعوری ج 2 ص 296).رجوع به گدرک شود.
-
نظرستان
لغتنامه دهخدا
نظرستان . [ ن َ ظَ رِ ] (اِ مرکب ) پر از نظر. پر از نگاه . سراپا نگاه : خویش را خوانم از ارباب نظر می رسدم دیده از شوق تماشا نظرستان گشته ست .ظهوری (آنندراج ).
-
کاغذین باغ
لغتنامه دهخدا
کاغذین باغ .[ غ َ ] (اِ مرکب ) تختهای گل کاغذ که در شادیها و جشن عروسیها سازند. (بهار عجم ) (آنندراج ) : کاغذین باغم سراپا چون نباشم زخمدارجز بریدن نیست کردار چمن پیرای من .ملاطغرا (از آنندراج ).
-
بندیخانه
لغتنامه دهخدا
بندیخانه . [ ب َ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) زندان که ترجمه ٔ سجن است . (آنندراج ). زندان . بندخانه . (فرهنگ فارسی معین ) : ز بندیخانه ٔ چشمم که جسته که زنجیرش سراپا رنگ بسته .محمدقلی سلیم (از آنندراج ).
-
پیش مردن
لغتنامه دهخدا
پیش مردن . [ م ُ دَ ] (مص مرکب ) فدا شدن کسی را. قربان او گردیدن . برخی ِ او گشتن . برخی ِ جان او شدن : نه هر کس پیش میری ، بیش میردبدین سختی غمی در پیش گیرد. نظامی .سرو من خوش میخرامی پیش بالا میرمت ماه من خوش میروی کاندر سراپا میرمت . سعدی .برخی جا...
-
دوپیکر
لغتنامه دهخدا
دوپیکر. [ دُ پ َ / پ ِ ک َ ] (ص مرکب ) مزدوج . مثناة. (یادداشت مؤلف ). || پرگاله .(شرفنامه ٔ منیری ). پاره و لخت . دوپاره : اگر دشمن تو دوپیکرشودسراپا ز تیغت دوپیکر شود. (مؤلف شرفنامه ٔ منیری ). || دوشاخه . دوپر. دوپره : به تیری دوپیکر شکار افکنی ....
-
نادعلی
لغتنامه دهخدا
نادعلی . [ دَ ع َ ] (اِخ ) نامش علم الدین است و در تذکره ٔ مقالات الشعراء این بیت بدو نسبت داده شده است :همچو سایه به قفا عمر سراپا گشتم به من دلشده گاهی نگه ناز نکرد.رجوع به مقالات الشعراء ص 796 شود.
-
کبوترباز
لغتنامه دهخدا
کبوترباز.[ ک َ ت َ ] (نف مرکب ) که کبوتر باختن کار دارد. که در کار پرورش و پرواز دادن و باختن کبوتر اهتمام دارد. کسی که با کبوتران بازی می کند و در طیران و پرواز آنها گرو می بندد. (ناظم الاطباء). || کبوتربان . (ناظم الاطباء). زَجّال . (ملخص اللغات حس...
-
نخل محرم
لغتنامه دهخدا
نخل محرم . [ ن َ ل ِ م ُ ح َرْ رَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نخل عزا. نخل ماتم . تابوت . (ازآنندراج ). نخلی که به ایام عزاداری عاشورا به انواع پارچه ها و چراغ ها و آئینه ها و شمشیرها و جز آن تزیین کنند و آن را که به اطاق مزین بزرگی شبیه است جمع کثیری...
-
وخشور
لغتنامه دهخدا
وخشور.[ وَ / وُ ] (اِ) بر وزن دستور، پیغمبر و رسول را گویند و به ضم اول هم آمده است . (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) : با ندا نمودند وخشور رابدید آن سراپا همه نور را. رودکی .یکی حال از گذشته دی دگر از نامده فرداهمی گویندپنداری که وخشورند یا گندا....
-
یک تیغ
لغتنامه دهخدا
یک تیغ. [ ی َ / ی ِ ] (ص مرکب ، ق مرکب ) سراپا. سراسر.گویند: یک تیغ سیاه است ؛ یعنی هیچ خال و خجک از رنگ دیگر ندارد. (از یادداشت مؤلف ). یکدست . یکسره . مطلق . (فرهنگ لغات عامیانه ). || متحد. متفق .- یک تیغ شدن ؛ متحد شدن . متفق شدن : با یکدیگر بیع...