کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سرانجام پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سرانجام
لغتنامه دهخدا
سرانجام . [ س َ اَ ] (اِ مرکب ، ق مرکب ) عاقبت و آخرکار و سامان کار. (برهان ). عاقبت و پایان کار و اینکه گویند کار سرانجام نمودند یعنی به آخر رسانیدند. (غیاث ). خاتمه . (مهذب الاسماء). عاقبت کار. چون سامان و سبب هر چیز موجب آخر رسیدن و تمام شدن آن چی...
-
واژههای مشابه
-
نیک سرانجام
لغتنامه دهخدا
نیک سرانجام . [ س َ اَ ] (ص مرکب ) خوش عاقبت . عاقبت به خیر : زهدت به چه کار آید گر رانده ٔ درگاهی کفرت چه زیان دارد گر نیک سرانجامی . سعدی .زیر شمشیر غمش رقص کنان خواهم رفت کآنکه شد کشته ٔ او نیک سرانجام افتاد.حافظ.
-
ساز و سرانجام
لغتنامه دهخدا
ساز و سرانجام . [ زُ س َ اَ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) سامان و سرانجام . (آنندراج در ماده ٔ ساز).
-
جستوجو در متن
-
دوار
لغتنامه دهخدا
دوار. [ دِ ] (ع مص ) گردیدن با کسی . || نگریستن در کار که چگونه سرانجام دهد آن را. (منتهی الارب ).
-
نیک سرانجامی
لغتنامه دهخدا
نیک سرانجامی . [س َ اَ ] (حامص مرکب ) عاقبت به خیری . نیک سرانجام بودن : امید نیک سرانجامی داشتن . (مجالس سعدی ).
-
نیک مآل
لغتنامه دهخدا
نیک مآل . [ م َ ] (ص مرکب ) نیک سرانجام . نیک انجام . خوش عاقبت . عاقبت به خیر.
-
فاسدالمآل
لغتنامه دهخدا
فاسدالمآل . [ س ِ دُل ْ م َ ] (ع ص مرکب ) ناصواب . (ناظم الاطباء). آنچه سرانجام آن به تباهی کشد.
-
یاشامیشی
لغتنامه دهخدا
یاشامیشی . (مغولی ، ص ) یاسامیشی . پسندیده . || (اِ) تدبیر. کارسازی و سرانجام کارها. رجوع به یاسامیشی شود.
-
آسنستان
لغتنامه دهخدا
آسنستان . [ س ِ ن ِ ] (اِخ ) نام پدرزن وامق که سرانجام وامق او را بکشت : بفرمود تا آسنستان پگاه بیامد به نزدیک رخشنده ماه . عنصری .
-
جنجی جوخانی
لغتنامه دهخدا
جنجی جوخانی . [ ] (اِخ ) مردی است که در آغاز بت پرست بود و سرانجام خود دین آورد. پیروان او را جنجیین گویند. (الفهرست ابن الندیم ). رجوع به جنجیین شود.
-
دثر
لغتنامه دهخدا
دثر. [ دِ ] (ع ص ) هو دثر مال ؛ او نیک سرانجام دهنده ٔ مال است . (منتهی الارب ).
-
درانجام
لغتنامه دهخدا
درانجام . [ دَ اَ ] (ق مرکب ) (از: در+ انجام ) در آخر. سرانجام . به آخر. بفرجام . باری .
-
درنتیجه
لغتنامه دهخدا
درنتیجه . [ دَ ن َ ج َ / ج ِ ] (ق مرکب ) (از: در + نتیجه ) عاقبت . سرانجام . عاقبةالامر.