کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سرافسار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سرافسار
لغتنامه دهخدا
سرافسار. [ س َ اَ ] (اِ مرکب ) افسار. افسار که به سر اسب و ستور کنند : و سرافسار مرصع و کسوتهای گرانمایه . (راحةالصدور راوندی ). و اسب خاصی با سرافسار مرصع بستد و برنشست . (راحةالصدور راوندی ). در جمله تحف و مبارکه بدو فرستاد ده سر اسب تازی بود با زی...
-
واژههای مشابه
-
بی سرافسار
لغتنامه دهخدا
بی سرافسار. [ س َ اَ ] (ص مرکب ) بی مهار. گسسته مهار.سرخود. بدخوی . (ناظم الاطباء). || بدوضع. (آنندراج ). || بدتربیت . (ناظم الاطباء). || نااهل . (آنندراج ). || نالایق . ناقابل . || نامقید. (آنندراج ). || تنبل و کاهل . || غافل . (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
سرفسار
لغتنامه دهخدا
سرفسار. [ س َ ف َ ] (اِ مرکب ) سرافسار : فأمر باحضار الفی دینار و ثوب اطلس و عمامة مذهبة و حصان بطوق ذهب و سرفسار ذهب . (معجم الادباء چ مارگلیوث ج 4 ص 68). رجوع به سرافسار شود.
-
میخ طویله
لغتنامه دهخدا
میخ طویله .[ طَ ل َ / ل ِ ] (اِ مرکب ) این ترکیب معمولاً به فک اضافه به کار رود و مراد از آن میخ بزرگ و کلفت و بلندی است که بر سر حلقه ای دارد برای گذراندن طناب از آن . میخ بزرگ که یک سر بخو (پابند) بدان بندند. (از یادداشت مؤلف ). در گناباد خراسان ،...
-
رغایب
لغتنامه دهخدا
رغایب . [ رَ ی ِ ] (ع اِ) رغائب . چیزهای مرغوب . عطاهای نفیس و بسیار. (یادداشت مؤلف ). ج ِ رغیبة. (ناظم الاطباء) : چندان مواهب و رغایب در سلک ملک او آورد که حصر آن در حوصله ٔ وهم نگنجد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 460). ملک قدیم که شریفترین نفایس است و ع...
-
اعلاق
لغتنامه دهخدا
اعلاق . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ علق ،بمعنی گرانمایه از هر چیزی . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) : قرناً بعد قرن ذخایر و اعلاق جواهر بدان جایگاه نقل کرده . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 274).با زین و سرافسار زر و دیگر انواع اعلاق و رغائب . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص...
-
ستام
لغتنامه دهخدا
ستام . [ س ِ ] (اِ) ساخت و یراق زین اسب مطلقاً، لجام و سرافسار محلی بزر و نقره . (برهان ).ساخت زین یعنی لجام و یراق زین اسب محلی بزر و نقره . (انجمن آرا). ساخت مرکب . (رشیدی ). زیوری است که به اسب تعلق دارد. (غیاث ). استام . اوستام : بر اسبی نشانده س...
-
افسار
لغتنامه دهخدا
افسار. [ اَ ] (اِ) چیزی را گویند که از چرم و جز آن سازند و بر سر اسب و سایر ستور زنند و رسنی به آن بند کرده باخیه بندند و این رسن را دنباله ٔ افسار گویند. (ناظم الاطباء). مِقوَد. (نصاب الصبیان ). عصام . جریر. (از منتهی الارب ). چیزی که بر چاروا زنند....
-
تاج الدین
لغتنامه دهخدا
تاج الدین . [ جُدْ دی ] (اِخ ) (خواجه ...) علیشاه جیلانی وزیر سلطان محمد خدا بنده که در سال 711 هَ . ق . پس از قتل خواجه سعدالدین وزیر وزارت اولجایتو را یافت . حمداﷲ مستوفی در تاریخ گزیده نام اورا گاهی خواجه تاج الدین جیلان تبریزی و گاهی خواجه تاج ال...