کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سراشیبی یا نمای بام پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
غیب نما
لغتنامه دهخدا
غیب نما. [ غ َ / غ ِ ن ُ / ن ِ / ن َ ] (نف مرکب ) یا غیب نمای . آنچه غیب را نشان دهد. نشان دهنده ٔ نهان . رجوع به غَیب و غیب نمای شود.
-
بام غلطان
لغتنامه دهخدا
بام غلطان . [ غ َ] (اِ مرکب ) بام غلتان . بام گلان . سنگ گردی که به روی بام غلطانند. (ناظم الاطباء). پاره سنگی است که آنرا استوانه ای شکل تراشند و در دو سر آن فرورفتگی ایجاد کنند تا دو سر قطعه آهن منحنی در آن دو فرورفتگی قرار گیرد و باکشیدن آن قطعه آ...
-
بام
لغتنامه دهخدا
بام . (اِ) صبح . غداة. پگاه . مخفف بامداد. (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (برهان قاطع) (فرهنگ جهانگیری ). صباح . صبیحه . مقابل شام . وقت صباح . (از فرهنگ شعوری ج 1 ص 177). سپیده ٔ صبح . سپیده دمان . سپیده دم . اِصباح . بامدادان . آغاز روز. صبح زود. (انجمن...
-
بام
لغتنامه دهخدا
بام . (اِ) برسوی سقف که بر از آن سقف دیگر نباشد. طرف بیرونی سقف خانه . (غیاث اللغات ). طرف بیرونی سقف خانه ، و بعضی طرف درونی خانه را گفته اند به قرینه ٔ پشت بام . (برهان قاطع) (آنندراج ). ظاهر سقف از برسوی . سقف خانه از بیرون سو.(یادداشت مؤلف ). بر...
-
گندم نما
لغتنامه دهخدا
گندم نما. [ گ َ دُ ن ُ / ن ِ / ن َ ] (نف مرکب ) ریاکار و دورو : چون جو و گندم شده خاک آزمای در غم تو ای جو گندم نمای . نظامی .رجوع به گندم نمایی و ترکیب «گندم نمای جوفروش » شود.- گندم نمای جوفروش ، گندم نما و جوفروش ، جوفروش گندم نما، جوفروش و گندم ن...
-
اتاء
لغتنامه دهخدا
اتاء. [ اِ ] (ع مص ) بار دادن خرما و کشت . (تاج المصادر بیهقی ). برآمدن بار نخل و درخت یا ظاهر شدن صلاح آن یا بسیار گردیدن بارِ آن . (منتهی الارب ). || برآمدن نمای یعنی افزون شدن بچه یا شیر ماشیه .
-
صندوقه
لغتنامه دهخدا
صندوقه . [ ص َ ق َ / ق ِ ] (اِ) دیوار از دو آجر یا دو خشت که میان آن دو به پهنای آجر یا خشت تهی باشد. || دیوار از خشت یا آجر یک لا که میان دو بام یا دو حائط کشند.
-
گل کشیدن
لغتنامه دهخدا
گل کشیدن .[ گ ِ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) گل کشیدن بر بام یا دیوار؛ گل اندود کردن آن . تطلیه کردن و مالیدن گل بر...(آنندراج ). اندود کردن بام . گل مالیدن : گلی گر کشی بر ستون سرای گل افتد نشان لیک ماندبجای .نظامی (از آنندراج ).
-
غطاط
لغتنامه دهخدا
غطاط. [ غ ُ ] (ع اِ) اول پگاه ، یا پس مانده ٔ سیاهی شب . (منتهی الارب ). اول صبح یا بقیه ای از تاریکی شب . (از اقرب الموارد). بام . (مهذب الاسماء). || تاریکی سحر. || سَحَر. غطاط به فتح اول نیز به همین معنی آمده است . (از منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
-
سرشاخ
لغتنامه دهخدا
سرشاخ . [ س َ ] (اِ مرکب ) چوبی باشد دراز که بام خانه را بدان پوشند و سرهای آن از عمارت بیرون باشد. (برهان ) (از انجمن آرا) (آنندراج ) (رشیدی ). چوبها باشدکه بام خانه بدان پوشند. (صحاح الفرس ) : افزار خانه ام زپی بام و پوششش هرچم به خانه اندر سرشاخ و...
-
صواب نمای
لغتنامه دهخدا
صواب نمای . [ ص َ ن ُ / ن ِ / ن َ ] (نف مرکب ) راست نماینده . هدایت کننده ٔ به راست . درست نماینده . آنکه یا آنچه صواب را بنماید : بر ضمیر صواب نمای صاحبقران سعادت انتما خطور نمود. (حبیب السیر چ 1تهران ص 124). به اقتضای رأی صواب نمایش میسر. (حبیب ال...
-
بندکشی
لغتنامه دهخدا
بندکشی . [ ب َ ک َ / ک ِ ] (حامص مرکب ) پر کردن درزهای آجرها و سنگهای نمای ابنیه با سیمان یا ساروج . (فرهنگ فارسی معین ). عمل بند کشیدن . عمل فروکردن گچ میان دو آجر و پیوستن آن دو بیکدیگر.
-
بام
لغتنامه دهخدا
بام . (اِ) بم . تار بم را گویند و آن تار گنده باشد که در سازها بندند. (برهان قاطع). سیم تار بم را نامند. (فرهنگ جهانگیری ). سیم طنبور که صدای غیر زیر دارد و آن را بم گویند. (از فرهنگ شعوری ج 1 ص 177). رودستبر که بتازیش بم ّ گویند. (شرفنامه ٔ منیری )....
-
اورانگوتان
لغتنامه دهخدا
اورانگوتان . [ اُ ] (اِ) میمون آدم نمای سواحل باطلاقی جنگلهای برنئو و سوماترا از نوع پونگو یا سیمیا باهوش وقابل تربیت است . با چهار دست و پا راه میرود یا خودرا بدرختان می آویزد. بدنش پوشیده از موهای زبر سرخ فام است و قد افراد بالغ آن به یک متر و نیم ...
-
جام برداشتن
لغتنامه دهخدا
جام برداشتن . [ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) شیشه یا آئینه را از پنجره برداشتن : شب روم بر بام آن مه چشم بر روزن نهم جام بردارم بجایش دیده ٔ روشن نهم .ذهنی اصفهانی (از ارمغان آصفی ).