کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سرآوازه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سرآوازه
لغتنامه دهخدا
سرآوازه . [ س َ زَ / زِ ] (اِمرکب ) نوعی از خوانندگی پیش از نغمه که آن را در عرف هند آلاپ گویند. (آنندراج ) (بهار عجم ) : لب از صوت تعریف او تازه بادز وصفش ترنم سرآوازه باد.ملاطغرا (از آنندراج ).
-
جستوجو در متن
-
طنبک
لغتنامه دهخدا
طنبک . [ طُم ْ ب َ ] (معرب ، اِ) دهلی باشد دم دراز که آن را از چوب و گاهی از سفال نیز سازند و بازیگران و سرآوازه خوانان در زیر بغل گرفته نوازند و خوانند. (برهان ). نوعی از دهل کوچک ، معرب تنبک . (غیاث ) (آنندراج ). رجوع به تنبک شود.
-
کوبه
لغتنامه دهخدا
کوبه . [ ب َ / ب ِ ] (اِ) هر چیز را گویند که بدان چیزی کوبند و عربان مدق گویند. (برهان ) (ناظم الاطباء). آلت کوبیدن که به عربی آن را مدق گویند. (آنندراج ). هر چیز که بدان چیزها کوبند چون دسته ٔ هاون . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : مرید آن ز بازوش برک...