کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سرآسیمه شدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سرآسیمه شدن
لغتنامه دهخدا
سرآسیمه شدن . [ س َ م َ / م ِش ُ دَ ] (مص مرکب ) مضطرب و پریشان شدن : کسی کو ز فرمان یزدان بتافت سرآسیمه شد خویشتن را نیافت . فردوسی .خروش آمد و بانگ زخم تبرسرآسیمه شد گیو پرخاشخر. فردوسی .رجوع به سراسیمه شود.
-
جستوجو در متن
-
کلاوه شدن
لغتنامه دهخدا
کلاوه شدن . [ ک َ وَ / وِ ش ُ دَ ](مص مرکب ) سرگشته و سراسیمه شدن . (ناظم الاطباء). کلافه شدن . گیج و سرگشته شدن . (حاشیه ٔ برهان چ معین ).
-
بی دست و پا شدن
لغتنامه دهخدا
بی دست و پا شدن . [ دَ ت ُ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از سراسیمه گردیدن . (برهان ). مضطرب و سراسیمه شدن . (مجموعه ٔ مترادفات ) : پابست او شدن نه همین لازم حیاست آن دست وپا که دید که بیدست و پا نشد. مخلص کاشی .|| بیزور و بیقدرت شدن . از کاربری افتادن ....
-
خایه بر کله بستن
لغتنامه دهخدا
خایه بر کله بستن . [ ی َ / ی ِ ب َ ک َل ْ ل َ / ل ِ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) خیلی ترسیدن . سراسیمه شدن . || غنچه شدن از سرما . || غنچه شدن در حال مراقبت . (آنندراج ).
-
سدارة
لغتنامه دهخدا
سدارة. [ س َ رَ ] (ع مص ) سراسیمه گردیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || خیره شدن چشم شتر از شدت گرما یا از شدت سرما. (منتهی الارب ) (آنندراج ). سرگشته شدن شتر از گرما... (تاج المصادر بیهقی ).
-
بحر
لغتنامه دهخدا
بحر. [ ب َ ح ِ ] (ع ص ، اِ) نعت از بحر به همه ٔ معانی مصدری آن از قبیل گوش شتر شکافتن و سراسیمه شدن ، و سیراب نشدن و سست و تیره رنگ شدن شتر. (از منتهی الارب ).
-
کلافه شدن
لغتنامه دهخدا
کلافه شدن . [ ک َ ف َ / ف ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب )سرگشته و سراسیمه شدن . مضطرب گشتن . (ناظم الاطباء). مانند کلافه سردرگم شدن . گیج شدن . (فرهنگ فارسی معین ). || سرگشته شدن از گرما، از گرما نزدیک بیهوشی رسیدن . دل گرفتن از گرما یا بخار گرم . (یادداشت به ...
-
بحر
لغتنامه دهخدا
بحر. [ ب َ ح َ ](ع مص ) سراسیمه شدن از بیم . (منتهی الارب ) (آنندراج )(تاج المصادر بیهقی ). || سیراب نگردیدن از تشنگی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). سخت تشنه شدن . (زوزنی ). || گداختن گوشت از بیماری بحر. (از منتهی الارب ) (آنندراج ). || سست و تیره رنگ ...
-
لنگر از کف دادن
لغتنامه دهخدا
لنگر از کف دادن . [ ل َ گ َ اَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از مضطرب و سراسیمه شدن است و رفتن اختیار از دست . (مجموعه ٔ مترادفات ص 337).
-
دستپاچه
لغتنامه دهخدا
دستپاچه . [ دَ چ َ / چ ِ ] (ص مرکب ) عجول . (ناظم الاطباء). تند. عَجِل . عَجلان . شتابزده . شتابان در کاری . أعجل . (یادداشت مرحوم دهخدا).- امثال : آدم دستپاچه کار را دو بار می کند . لعنت به کار دستپاچه ؛ تعست العجلة. || پریشان خاطر. سرگشته . مضطر...
-
سر و پا گم کردن
لغتنامه دهخدا
سر وپا گم کردن . [ س َ رُ گ ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از حیران و سراسیمه شدن . (آنندراج ) : فرستاده زان پاسخ مغزدارسر و پای گم کرد بی مغزوار.میرخسرو (از آنندراج ).
-
لنگر نگاه داشتن
لغتنامه دهخدا
لنگر نگاه داشتن . [ ل َ گ َ ن ِ ت َ ] (مص مرکب ) لنگر از کف ندادن .- لنگر نگاه نداشتن ؛ از اعتدال بدررفتن . سراسیمه شدن . (مجموعه ٔ مترادفات ص 337).
-
سدر
لغتنامه دهخدا
سدر. [ س َ ] (ع مص ) فروهشتن موی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ). فروگذاشتن موی . (تاج المصادر بیهقی ). || سراسیمه گردیدن و خیره شدن چشم شتر از شدت گرما یا از شدت سرما. (آنندراج ) (منتهی الارب ). سرگشته شدن . (المصادر زوزنی ). سرگشته شدن شتر از گرما. (...
-
گیجیده
لغتنامه دهخدا
گیجیده . [ دَ / دِ ] (ن مف / نف ) اسم مفعول از گیجیدن . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). || به معنی دماغ پریشان شده . (برهان قاطع). پریشان شده .(ناظم الاطباء). پریشان خاطر. (انجمن آرا). || سراسیمه گشته و سرگردان و حیران گردیده . (برهان قاطع). سرگردان و ...