کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سدن
لغتنامه دهخدا
سدن . [ س َ ] (ع مص ) خدمت کردن کعبه را یا بتخانه را و دربانی نمودن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). خدمت کردن کعبه . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار). || فروهشتن جامه یا پرده را. (منتهی الارب ).
-
سدن
لغتنامه دهخدا
سدن . [ س َ دَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان رستاق بخش مرکزی شهرستان گرگان واقع در 12 هزارگزی باختری گرگان و 3 هزارگزی جنوب شوسه ٔ گرگان به کردکوی . هوای آن معتدل و مرطوب است و سکنه ٔآن 235 تن است . شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان بافتن پار...
-
سدن
لغتنامه دهخدا
سدن . [ س َ دَ ] (ع اِ) پرده یا پرده بازگیر. ج ،اسدان . (منتهی الارب ) (آنندراج ). رجوع به سدل شود.
-
واژههای مشابه
-
سدن رستاق
لغتنامه دهخدا
سدن رستاق . [س َ دَ رُ ] (اِخ ) نام یکی از دهستانهای بخش مرکزی شهرستان گرگان . این دهستان در باختر شهر گرگان طرفین شوسه ٔ گرگان به بندرشاه و بندرگز واقع شده است . موقعیت طبیعی دهستان دشت و هوای آن معتدل است . آب آنجا از قنات تأمین میشود. محصول عمده ...
-
واژههای همآوا
-
ثدن
لغتنامه دهخدا
ثدن . [ ث َ دِ ] (ع ص ) فربه . گوشت گن . مرد بسیارگوشت . || متعفن و گندیده .
-
ثدن
لغتنامه دهخدا
ثدن .[ ث َ دَ ] (ع مص ) بسیارگوشت و گران گردیدن کسی . (منتهی الارب ). || ثدن لحم ؛ بوی گرفتن گوشت .
-
جستوجو در متن
-
گاوپا
لغتنامه دهخدا
گاوپا. (اِخ ) یکی از کوههای بخش سدن رستاق مازندران . (سفرنامه ٔ مازندران و استرآباد رابینو ص 126 بخش انگلیسی ).
-
تازه آباد
لغتنامه دهخدا
تازه آباد. [ زَ ] (اِخ ) دهی در سدن رستاق .(از سفرنامه ٔ مازندران رابینو بخش انگلیسی ص 126).
-
شهرآشوب
لغتنامه دهخدا
شهرآشوب . [ ش َ ] (اِخ ) نام یکی از دهات سدن رستاق مازندران . (ترجمه ٔ مازندران و استراباد رابینو ص 168).
-
قاسم آباد
لغتنامه دهخدا
قاسم آباد. [ س ِ ] (اِخ ) یکی از دههای سدن رستاق در مازندران . (ترجمه ٔ مازندران و استرآباد رابینو ص 168).
-
لامیلنگ
لغتنامه دهخدا
لامیلنگ . [ ل َ ] (اِخ ) نام موضعی به سدن رستاق مازندران . (مازندران و استراباد رابینو ص 125 بخش انگلیسی ). رجوع به لاملنگ شود.
-
اسدان
لغتنامه دهخدا
اسدان . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ سَدَن ، بمعنی پرده یا پرده ٔ بارگیر. (منتهی الارب ). کجاوه پوش . || جامه ها.